مجاهد شهید امیر خیری راهدانه
محل تولد: نقده
شغل - تحصيل:
سن: 46
محل شهادت: شهر اشرف
زمان شهادت: 1388
زندگینامه مجاهد شهید امیر خیری راهدانه
بسم الله الرحمن الرحیم،
و لما رءا المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما
و هنگامیکه مومنین دستهها و احزاب گوناگون را دیدند گفتند این همان وعده راستین خدا و رسولش است و راست گفتند خدا و پیامبرش و در این میان جز بر ایمان و استواریشان افزوده نشد
«الآن احساس میکنم که تاریخ ایران، تاریخ مقاومت ایران، ارتش آزادیبخش، امید مردم منطقه و قلب جهان در اشرف نهفته است. لذا باید به آن افتخار کنم، فخر بفروشم و قلبم مالامال عشق به آن باشد».
این بخشی از آخرین نامه مجاهد شهید امیر خیری راهدانه به برادر مسعود بود.
امیر در سال ۱۳۴۲ در روستای راهدانه از توابع شهرستان نقده در خانوادهیی زحمتکش بدنیا آمد و تحصیلاتش را در نقده ادامه داد. او که از نوجوانی، از نزدیک شاهد ظلم و جنایتهای بیشمار رژیم علیه مردم محروم بود. پاسخ روح سرکش و عصیانگرش را در آشنایی با کتابهای سازمان و زندگینامه شهیدان مجاهد یافت. پاسخی که همه هستیاش با آن عجین شد گو اینکه گمشده خود را یافته بود. او در این رابطه نوشت: «در آن زمان اگر سازمان را پیدا نمیکردم نابود میشدم»
امیر تا سال 64 تلاش میکرد بهعنوان یک هوادار رابطهاش را ولو از طریق گوش دادن به پیامها و رهنمودهای صدای مجاهد با سازمان وصل نگاه دارد. اما با انقلاب درونی مجاهدین، سرفصل جدیدی در زندگی امیر رقم خورد. او خود در این باره نوشت:
”در سال 64 انقلاب خواهر مریم برایم تکاندهنده بود با خودم میگفتم سازمانی که بتواند مسأله بغرنج رهایی زن را حل کند فناناپذیر است بعد از این واقعه کششم به سازمان بیشتر شد“
سال 66 همزمان با پرواز رهبری مقاومت، امیر نیز همانند بسیاری دیگر از همرزمانش به ندای رهبری مقاومت لبیک گفت و با عبور از تمام موانع توانست خودش را به منطقه مرزی برساند. او اولین لحظه وصل خود را اینگونه وصف میکند:
”وقتی توسط یکی از هواداران وصل شدم و قرار شد به منطقه بیایم آن روز برایم زیباترین روز بود. روزی که بعد از 6سال یک مجاهد را دیدم آنقدر هیجان زده شدم که حاضر بودم هر قیمتی را برای آن لحظه بپردازم“.
امیر خیری که خود را از زادگان انقلاب مریم رهایی میدانست رزم آوریش در صحنههای مختلف نبرد با دشمن، همواره یک مجاهد تمامعیار در جنگ ایدئولوژیک بود.
لهجه شیرین و کلام دلنشین او، روحیه سرشار و بیقرارش در مبارزه برای آزادی و همچنین صبر و فروتنی امیر، او را به همرزمی دوستداشتنی برای یارانش تبدیل کرده بود. سیمای خندان و آرام او در سختیها، حتی در آخرین ساعتهای حیاتش، بعد از آنکه سبعانه مورد تهاجم مزدوران قرار گرفت و بهشدت مجروح و مصدوم بود، همواره باعث آرامش دلهای همرزمانش بود.
امیر در ساعت۱۶۳۰روز سهشنبه 6مرداد ۱۳۸۸ همزمان با سالروز قتلعام زندانیان سیاسی در سال 68، هنگامیکه با دستان خالی و با شعار «هیهات مناالذله» از اشرف بهمثابه نقطه کانونی شرف میهنش دفاع میکرد، مورد هجوم مزدوران عراقی خامنهای جنایتکار قرار گرفت و ساعتهایی بعد به جاودانه فروغها پیوست.
سلام بر امیر روزی کهزاده شد، روزی که در نبرد علیه غاصبان حق حاکمیت مردم ایران سلاح به دست گرفت و زمانی که خون سرخش خاک شرف و پایداری را گلگون کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر