۱۳۹۷ مرداد ۹, سه‌شنبه

مجاهد شهید حسن محرمی


مشخصات مجاهد شهید حسن محرمی
محل تولد: اردبيل
تحصیلات: ديپلم
سن: 27
محل شهادت: رشت
تاریخ شهادت: 1367

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: مجاهدان و مبارزان قتل‌عام شده در سال ۶۷، سردارها را از خود بلند کردند تا ملت ایران در یکی از تاریک‌ترین ادوار تاریخ‌اش سربلند بماند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید حمید کلانتری


مشخصات مجاهد شهید حمید کلانتری
محل تولد: خرمدره
شغل: معلم
سن: 30
تحصیلات: -
محل شهادت: زنجان
تاریخ شهادت: 1367

مریم رجوی: سی‌امین سالگرد قتل‌عام سی هزار گل سرخ آزادی مردم ایران، روز سربلندی قیام‌کنندگان و هر ایرانی آزاده‌‌یی است که براندازی رژیم ولایت فقیه را اراده کرده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مرداد ۶, شنبه

مجاهد شهید غلامرضا اکبری نامدار


مشخصات مجاهد شهید غلامرضا اکبر نامدار
محل تولد: تبريز
تحصیلات: ديپلم
سن: 29
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1367

چون کوه استوار در موضعی از عشق و آرمان

غلامرضا در سال ۱۳۳۸ در خانواده سیاسی - مذهبی درتبریز بدنیا آمد از همان ابتدا با فقر و کمبودهای اجتماعی آشنا گردید ذهن جستجوگر و ناآرامش، او را که از صفا و پاکی و مهربانی خاصی برخوردار بود به‌صورت فعالیتهای سیاسی و کمک به‌مردم پیرامونش کشانید. 
سال ۵۶ هم‌زمان با شروع قیام خلق علیه رژیم شاه خائن ، آرام و قرار نداشت و با شور وحال خود تمامی خانواده را برانگیخت و همه از کوچک و بزرگ به‌فعالیتهای سیاسی روی آوردند. 
آشنایی غلامرضا با سازمان و تاریخچه و شهدای مجاهدین ، تغییرات مضاعفی در او به‌وجود آورده و به‌صفا و پاکی او صلابت ، پایمردی و سخت کوشی ر سازش ناپذیری در مقابل زور و اجحاف نیز اضافه شد و این چنین بود که سر ازپا نمی‌شناخت و در دوران قیام به‌همراه همه خانواده در قیامها و تظاهرات و جلسات شرکت می‌کرد به‌ابتکار او و دو همرزم دیگرش شهید محمدعلی مجتهدزاده (شهید فروغ جاویدان ) وشهید ناصر اکبرزاد یوسفی(اعدام در سال ۶۰ )

آرم پرافتخار سازمان را در یک پارچه سرخ فام کشیده و برای اولین بار در همه تظاهراتها و تجمعات به‌رغم مخالفتهای آخوندهای مرتجع به‌اهتراز در می‌آوردند.
آری به‌همت او و دو همرزم دیگرش که با تمام وجود در تلاش و کوشش بودند قیامی مثل ۲۹ بهمن تبریز به‌وجود آمد و طلسم اختناق و سرکوب رژیم شاه را در چشم مردم شکست. 
بعد از پیروزی قیام غلامرضا در جنبش ملی مجاهدین ثبت نام کرد و در قسمت انجمن هنرجویان صنعتی به‌فعالیت خود در مداری بالاتر ادامه داد این فعالیت تا شهریور ۶۰ ادامه داشت ، بارها به‌اسارت مزدوران کمیته چی رژیم در آمده است و با شکنجه‌های دژخیمان خمینی آشنا می‌شود یکبار که به‌خاطر پخش شب‌نامه سر افشاگری کمیته ۳۰ دستگیر شده بود و خیلی شکنجه‌شده دو خود پاسداران گفته بودند که هرچقدر او را می‌زدیم آخ هم نمی‌گفت از سنگ صدا در می‌آمد ولی از او صدایی در نمی‌آمد و ناله ای نمی‌کرد صبح که مادرش برای دیدنش به‌کمیته محل رفته بود به‌وی می‌گوید پسرم مگر اینها چی می‌خواهند می‌گویند فقط اسمت را می‌خواهند و این‌که یک حرفی به‌اینها بزنی ، از همینجا آزاد می‌کنند وگرنه می‌برند زندان حالا یک چیزی بگو آزاد شو ، مادرش می‌گفت او به‌من با صلابت تمام نگاه کرد و گفت ” مادر یعنی می‌گویی من در مقابل اینها سر تعظیم فرود بیاورم، مادر آیا امام حسین در صحنه جنگ، علی اکبر را به‌سازش با یزید فرا خواند‌؟ تو چرا مرا در مقابل یزید زمان به‌سازش و تسلیم فرا می‌خوانی ما راه حسین را می‌رویم و اینها راه یزید را”. 
مادر می‌گفت که دیگربه او چیزی نگفتم و گفتم هرطور که فکر می‌کنی درست است بکن من نیز رضایم به‌رضای خدا چون میدانم راه تو حق است‌. بر اثر برخورد او بود که مادر تصمیم می‌گیرد با جمعیت مادران مجاهد فعالیت کند‌. و از آن پس هم‌چون فرزندان مجاهدش خود را وقف جنبش خلق بکند.
غلامرضا خیلی کم حرف می‌زد و از آن آدمهایی بود که فقط می‌توانستی در عمل او را بشناسی حتی یک مورد نبود به‌ما که خواهران او بودیم و می‌دانست نفرات تشکیلاتی هستیم حرفی در رابطه با کار و مسئولیت و یا شکنجه هایش بگوید‌. مگر این‌که در ارتباط وگزارش دادن به‌مسئولینش باشد.
با شروع فاز نظامی به‌صورت مخفی فعالیت خودرا ادامه داد در شهریور سال ۶۰ در حین اجرای قرار لو رفت و دستگیر شد و مجددا و این‌بار بیش از دفعات قبل زیر شکنجه قرار گرفت ولی او سینه رازدارش را در جلوی دژخیم نگشود و با مهارت خاص که داشت این فکر را در بازجوها به‌وجود آورد که فعالیتی نداشته است و حتی بازجوها فکر می‌کردند که او به‌لحاظ عقلی عقب مانده است در محاکمه اول به‌او ۵ سال حبس دادند و بعد از ضربه خوردن تشکیلات زندان مجددا زیر بازجویی و شکنجه رفت برادرانی که در آن زمان با او بودند ازروحیه سازش ناپذیر او می‌گفتند. مادرش که هر هفته برای ملاقات وی می‌رفت می‌گفت هر هفته که می‌روم یا در انفرادی و ممنوع ملاقات است یا وقتی می‌آید از زیر شکنجه آمده است. وضعیت جسمی او به‌شدت بد شده بود با توجه به‌سابقه او که در جریان قیام بر اثر ضربه مزدوران شاه به‌سرش دچار سرگیجه‌های شدید بود همیشه بعد از شکنجه و ضرب و جرح مزدوران شیخ این بیماری تشدید می‌شد و او را با گرفتن دست و پایش بعد از بازجویی و شکنجه به‌وسط بند پرت می‌کردند 
شاخص عنصر تشکیلات پذیری

دررابطه با بیماریش مادرش با ۴-۳ ماه دوندگی موفق شده بود او را برای معالجه برای نیم ساعتی به‌بیمارستان بیرون زندان بیاورد او را که در محاصره پاسداران به‌بیمارستان اورده بودند در یک نقطه که مأمورین زندان کمی فاصله داشتند یکی از فامیلهایش که انجا بودند به‌او می‌گویند بهترین زمان برای فرار است و او می‌گوید من در تشکیلات زندان هستم و به‌من دستور داده اند که فرار نکنم تا دستور تشکیلاتی فرار را ندهند من حتی اگر یک مأمور هم باشد فرار نمی‌کنم چون دستور داده اند که نباید کسی فرار کند (بعدا مشخص شد که طرح آزاد سازی زندان تبریز را داشتند که این طرح لو رفت و تعداد زیادی از مجاهدان را همان موقع اعدام کردند ) بعد از آن بود که همه این زندانیان را در بند ۹ جمع کرده و با دلیل و بی دلیل در مقاطع مختلف اعدام می‌کردند و در واقع آخرین نفرات باقی مانده را در قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به‌شهادت رساندند که این اوج تشکیلات پذیری او را می‌رساند‌.

خاطراتی از شهید غلامرضا :

بعد از ۱۹ بهمن سال ۶۰ وقتی به‌ملاقات او رفتیم متوجه شدم که دستهایش قرمز است و گویا حنا گذاشته اند که اشاره کرد که مزدوران برای این‌که روحیه ما را بشکنند گفتند که باید حنا به‌دستمان بگذاریم وقتی مقاومت کردیم آنقدر زدند که از حال رفتیم و در آن حالت به‌دستمان حنا گذاشتند که بعد از این‌که به‌هوش آمدیم سریع شستیم ولی کمی رنگ گرفته بود. 
در یکی از ملاقاتها که مادرش خبر هجرت خواهر کوچکتر او را به‌وی می‌دهد از خوشحالی اشک می‌ریزد و و می‌گوید مادر اگر از اینجا (زندان) بیرون بیایم دیگر آنور پل نخواهم آمد (زندان تبریز در آن موقع در بیرون شهر بود که یک طرف پل به‌داخل شهر و طرف دیگر به‌بیرون شهر بود و اشاره او به‌آن طرف یعنی خروج از تبریز بود) و به‌پیش آنها (مجاهدین) میروم این تنها حرفی بود که درتمام ملاقاتها به‌مادرم می‌گفت‌. 
در یک مورد که فشارروی زندانیان زیاد شده بود و تعدادی را اعدام کرده و احتمال اعدام او هم می‌رفت مادردر رفتن به‌ملاقات بی تابی می‌کرد وقتی بعد از تلاش زیاد به‌ملاقات او رفت و دید از انفرادی و زیر شکنجه آورده اند .
او که نگرانی مادر را می‌بیند از این صحنه ناراحت می‌شود و مادر را به‌صبر و پایداری می‌خواند و مادر به‌او می‌گوید به‌تو افتخار می‌کنم و به‌او می‌گوید فقط یک چیز می‌گویم که اگر روزی به‌خاطر خودت، یک مادر دیگر را به‌پشت این شیشه‌ها بیاوری شیرم را حلالت نمی‌کنم که غلامرضای قهرمان می‌گوید خیالت راحت باشد و از روحیه مادر ابراز رضایت و خوشحال می‌کند.
در سال ۶۴ که انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین به‌وقوع پیوسته بود این پیام را خواهرش از طریق دایی اش محمدحسین اکبرزاد یوسفی (شهید قتل عام زندانیان در سال ۶۷ ) به‌مادرش پیام انقلاب را به‌صورت کد می‌گوید و مادر در ملاقات هفتگی که داشت به‌غلامرضا خبر انقلاب را می‌دهد مادر می‌گفت تا خبر را به‌غلامرضا دادم نمی‌دانم چی فهمید که از شنیدن این خبر خیلی ابراز خوشحالی کرد‌. آری مادر نمی‌دانست که او همواره در وصل به‌مسعود هر خبری از او را مثل آیه قران می‌دانست و برایش حجت بود.

دو سال پیش از شهادت یک کارت تبریک برای برادر مسعود در سال ۶۶ از زندان ارسال کرده بود و به‌مادرش گفته بود این کارت را به‌آقا دادش (اسم برادر مسعود را به‌کد آقاداداش می‌گفت) برسان. غلامرضا را در سال ۶۷ درحالی‌که دو سال از حکم او که ۵ سال بود می‌گذشت بعلت این‌که بقول جلادان هنوز سر موضع است در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در پاییز سال ۶۷ در زندان تبریز به‌همراه دایی مجاهدش محمد حسین اکبرزاد یوسفی حلق آویز می‌کنند.

مریم رجوی: از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی می‌خواهم که با حضور بر سر مزار شهیدان، حق پایمال‌شده خود برای برپایی مراسم بزرگداشت فرزندان قهرمان خود را به رژیم آخوندی تحمیل کنند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مرداد ۴, پنجشنبه

مجاهد شهید رضا رستگار


مشخصات مجاهد شهید رضا رستگار
محل تولد: تبريز
شغل: -
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1368

عکس این شهید گرانقدر به تازگی به دست ما رسیده است.

مریم رجوی: از قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی نزدیک به ‌سه دهه می‌گذرد. اما این جنایت چیزی نیست که به‌ تاریخ پیوسته باشد. این جنایت مسأله همین امروز است. مسأله نقض فاجعه‌بار حقوق‌بشر در ایران است. مربوط است به‌ جوانانی که همین امسال آخوندها، چشم‌ آنها را کور کردند یا جوانانی که همین امسال آخوندها دست‌شان را قطع کردند و جوانانی که از ابتدایی‌ترین آزادی‌ها برخوردار نیستند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید





۱۳۹۷ مرداد ۱, دوشنبه

مجاهد شهید جمیله موسوی خطیبی


مشخصات مجاهد شهید جمیله موسوی خطیبی
محل تولد: تبريز
تحصیلات: ديپلم
سن: 27
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت:‌ 1367

جمیله موسوی‌خطیبی، از سال57 با مجاهدین آشنا شد. فعالیت حرفه‌یی خود را از سال58 آغاز کرد. از همان ابتدا در نهاد دانش‌آموزی به کار مشغول شد و تا آستانهٌ 30خرداد ادامه داد. سپس به نهاد سیاسی در بخش روابط خارجی منتقل شد و در قسمت خبر به کار مشغول گردید. پس از شروع مقاومت مسلحانه انقلابی، جمیله قدم به میدان رزم نهاد و مسئولیتهای مختلفی را در این عرصهٌ جدید نیز به‌عهده گرفت. در سال61 به منطقه اعزام شد. تا سال63 در بخش شهرستانها به‌کار پرداخت و در سال64 به بخش اطلاعات و پس از آن حفاظت منتقل شد. با گسترش یکانهای رزمی ارتش آزادیبخش، وارد این یکانها شد و به کسب آمادگی برای شرکت در عملیات پرداخت. با اعلام عملیات فروغ جاویدان، سراپا شور به میدان شتافت و طی رزمی حماسی خون پاکش را فدیهٌ آزادی خلق و میهنش کرد. 

مریم رجوی: خونهای مجاهدین و مبارزین آرمانخواه، هرگز از جوشش بازنمی‌ماند و در تمام این سالیان، روح عصیان و اعتراض جامعه ایران در پیکار با رژیم ولایت فقیه بوده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ تیر ۳۰, شنبه

مجاهد شهید محمد هادی برادران گوران


مشخصات مجاهد شهید محمد هادی برادران گوران
محل تولد: کرمانشاه
شغل: -
سن: 26
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت:‌ 1367

سفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: از قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی نزدیک به ‌سه دهه می‌گذرد. اما این جنایت چیزی نیست که به‌ تاریخ پیوسته باشد. این جنایت مسأله همین امروز است. مسأله نقض فاجعه‌بار حقوق‌بشر در ایران است. مربوط است به‌ جوانانی که همین امسال آخوندها، چشم‌ آنها را کور کردند یا جوانانی که همین امسال آخوندها دست‌شان را قطع کردند و جوانانی که از ابتدایی‌ترین آزادی‌ها برخوردار نیستند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید بهرام برادران


مشخصات مجاهد شهید  بهرام برادران (گوران)
محل تولد: كرمانشاه
سن: 31
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت:‌ شیراز 
زمان شهادت: 1379

موجی پرخروش که خونفشان شد، دریا شد گرامی باد خاطره تابناک مجاهد خلق بهرام برادران(گوران) فرزند دلاور مردم کرمانشاه

مجاهد خلق، بهرام برادران گردی سلحشور از خطه مجاهدپرور کرمانشاه و از نسل مجاهدینی بود که از سالهای ابتدای حکومت آخوندی پا در مبارزه با ارتجاع مذهبی گذاشت. بهرام در سال 48 متولد شد و در سال59، یعنی زمانی که هنوز بیش از 11سال نداشت، توسط برادر قهرمانش، مجاهد شهید محمدهادی برادران با مجاهدین آشنا گردید و به‌سلک هواداران آنان پیوست. از آن زمان زندگی سی و یکساله بهرام در مبارزه مستمر و پرتلاطم با ارتجاع هار و سرکوبگر خلاصه می‌شود. 
سالهای اول زندگی مبارزاتی بهرام در کنار برادر مجاهدش در افشاگری سیاسی علیه ارتجاع حاکم سپری می‌شود. او میلیشیای پرشور و کوچکی است که با نوشتن شعار علیه ارتجاع، شرکت در مراسم مجاهدین، فروش نشریه و آموزشهای ابتدایی یک مبارزه سهمگین و پرتلاطم سالهای بعد را به‌خوبی فرا‌می‌گیرد. دستگیری برادر مجاهدش، که سمت آموزگاری بهرام را داشت، در سال60، بهرام را وارد یک مرحله حساس از زندگی مبارزاتیش می‌کند. مرحله‌یی که 7سال مدام استمرار می‌یابد و بهرام را با فراز و نشیبهای بسیاری آشنا می‌کند. او در این مدت پیک پرشور مجاهدین اسیر است که پیامهای اسیران را به‌بیرون منتقل کرده و اخبار مقاومت را به‌داخل زندان منتقل می‌کند. یکی از مجاهدینی که در همان ایام در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه از نزدیک شاهد فعالیتهای بهرام بوده است می‌گوید:‌ «بهرام در آن ایام برای ما پیک انقلاب بود. هربار که به‌ملاقات محمدهادی می‌آمد با دستی پر برایمان اخبار مقاومت و عملیات بیرون زندان را می‌آورد و اخبار زندان را می‌گرفت و به‌بیرون منتقل می‌کرد. او در ملاقاتها از کوچکترین لحظات غفلت پاسداران استفاده می‌کرد وبا ایما واشاره هم که شده،اخبار بیرون را به‌ما منتقل می‌نمود. چیزی که کاملاًً چشمگیر بود جسارت و شجاعت این میلیشیای نوجوان بود که به‌ ما درس مقاومت می‌داد. او از پشت میله‌ها همیشه دستانش را به‌نشانه‌ی همبستگی به‌هم می‌فشرد ومشت گره کرده‌اش رانشانمان می‌داد و به‌ما پیام می‌داد: «مقاومت کنید». یادم هست چندین بار پاسداران متوجه فعالیتهای بهرام شدند و با قطع ملاقات و تهاجم به‌خانواده‌ها و ضرب و شتم آنان سالن را به‌هم‌ریختند. اما بهرام هربار با شجاعت بیشتری کار خود را ادامه می‌داد». سالهای بعد بهرام درباره آن ایام گفت:‌ «یکی از مزدوران در دبیرستانی که درس می‌خواندم من را می‌شناخت. بارها توسط او مورد آزار و اذیت قرار گرفتم. آنها هر‌روز صبح به‌بهانه‌یی معطلم می‌کردند تا از درب ورودی نتوانم وارد دبیرستان بشوم. بعد مرا پیش مدیر می‌فرستادند ومی‌گفتند چرا دیر آمدی درحالی‌که خودشان من را معطل نگهداشته بودند. بعد جلو شاگردان کلاس شروع به‌کتک زدنم می‌کردند. خودکار را بین دو انگشتان و روی لاله گوشم می‌گذاشتند وفشار می‌دادند. آنها در کمال ناجوانمردی از گرفتن انتقام از برادر یک‌زندانی مجاهد لذت می‌بردند. از همان‌جا بود که من نیز کینه‌ام را نسبت به‌خمینی و عشقم را به‌مجاهدین تقویت می‌کردم». بهرام در این زمینه خاطره‌یی شنیدنی را نقل می‌کند: «یک روز رفته بودیم استادیوم فوتبال. گفتند سرپرست تربیت بدنی برای بازدید و تماشای بازی آمده است. وقتی با او مواجه شدم خشکم زد. او همان بازجو و شکنجه گر مجاهدین و به‌خصوص برادرم هادی در زندان بود. دیدم در رژیمی که همه جای آن چنین دژخیمان و جلادانی سرکار باشند ورزش وتربیت بدنی چه مفهومی جز شکنجه وآزار دارد؟ به‌همین دلیل بلافاصله از زمین بیرون آمدم و دیگر پشت سرم را نگاه نکردم». 
در سال64، برادر اسیرش و تنی‌چند از مجاهدین اسیر دیگر از زندان آزاد می‌شوند. فرصت مغتنمی‌ به‌ دست می‌آید تا بهرام با قهرمانان در زنجیری که سالهای پر‌رنجی را کشیده و با مقاومت خود دژخیمان را به‌ تسلیم واداشته‌اند بیشتر آشنا شود و تجربیات آنها را بیاموزد. در این دوره او با مجاهدین قهرمانی چون رامین بنی‌عامریان ومحمد مهدی حیدری ومرتضی امیری و... از نزدیک آشنا می‌شود. این مجاهدین قهرمان همراه با هادی (برادر بهرام) در‌صدد وصل مجدد به‌سازمان بودند. اما زمانی که قصد خروج از کشور را داشتند دستگیر و بعداً در جریان قتل‌عام سیاه تابستان67، همگی به‌دار آویخته شدند. بهرام در این فاصله از آنها بسیاری چیزها آموخت و بعدها همواره به‌ویژه از تأثیراتی که از مجاهد شهید رامین بنی‌عامریان گرفته بود، سخن می‌گفت. رابطه عمیق ایدئولوژیک با مجاهدین در بهرام کینه‌یی عمیق را نسبت به‌قاتلان سفاک آنان صیقل می‌داد به‌طوری که در سالهای بعد بهرام در یک نامه دادخواهانه به‌مقامات ملل متحد درباره آنان نوشت:‌«برادرم را دوباره دستگیر کرده و به‌7سال زندان محکوم کردند. در سال67، درحالی‌که یکسال از دوران محکومیت خود را پشت‌سر گذاشته بود او را همراه با تمامی زندانیان مجاهد شهرمان در زندان گوهردشت به‌دار آویختند. مجاهدینی هم‌چون جلال نوری، ذبیح‌الله چهری، جواد ندیمی، اصغر رادمنش، نسرین کاکایی، پرویز مجاهدنیا، شهریار سنجابی، اکبر بیژنی، محمد خان محمدی، سیروس کهریزی و».
بعد از قتل‌عام وحشیانه زندانیان مجاهد بهرام دیگر درنگ را جایز ندانست و با انبوهی سند و مدرک و عکس از شهیدان مجاهد خلق به‌سازمان می‌پیوندد تا در ادامه راه آنان مسیری پرتلاطم‌تر را طی کند. 
ورود بهرام به‌مناسبات تشکیلاتی یک سرفصل کیفی در زندگی مبارزاتی او است. او که طی سالیان نوجوانی فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سرگذاشته خصائل و ویژگیهای یک انقلابی پاکباز و سخت‌کوش را کسب کرده، با قلبی مالامال از عشق به‌مجاهدین و کینه نسبت به‌ارتجاع حاکم آمده است تا از خود مجاهدی دیگرگونه بیافریند. مجاهدی که در یکی از جملات سالهای بعد خودش به‌موجزترین کلام توصیف شده است: «کسی که پا در راه مبارزه می‌گذارد بایستی شکافنده باشد و این سختیها هستند که باید در مقابل او به‌زانو درآیند». و او خود سمبل تمام عیار این مجاهد «شکافنده» و تسلیم ناپذیر بود. 
همرزمان بهرام همگی براین باورند که پی بردن به‌ویژگیهای انقلابی او نیازمند سپری کردن زمانی طولانی نبود. یکی از آنها می‌گوید: «کافی بود چند برخورد ساده با او داشته باشی تا به‌شخصیت انقلابی و خصائل انسانی او پی‌ببری. او ساده و بی‌ریا و مهربان و بسیار کم حرف و فروتن بود. همیشه باشرمی انقلابی حرف می‌زد. اما در عین حال وقتی که صحبت مبارزه تمام عیار با آخوندها و پاکبازی و فداکاری به‌میان می‌آمد شیری بود جسور، غران و مهاجم که هیچ کس یارای مقابله با او را نداشت». یکی دیگر از همرزمانی که مدت کوتاهی با او بوده، نوشته است: «بهرام اعتماد به‌نفس عجیبی داشت. با این‌که کمتر از خودش می‌گفت ولی بی‌باکی و جسارت از چشمهایش شعله می‌کشید. هروقت به‌او نگاه می‌کردم یک جنگل آتش شعله‌ور در نظرم مجسم می‌شد که در لحظه لازم زبانه می‌کشد و دشمن را فرا‌می‌گیرد». مجاهد دیگری که سالهای متمادی با بهرام زندگی کرده است خاطرات خود را از او این گونه بیان کرده است: «بهرام را به‌دلسوزی و مسئول بودن در کار می‌شناختم. این شناختم حاصل تجربه‌های فراوانی است که در کارهای مختلف با او داشته ام. وقتی پای کار و مسئولیت به‌میان می‌آمد بهرام سر ازپا نمی‌شناخت و زمانی که موقع فداکاری و مایه‌گذاری بود بهرام همیشه سقفهای جدیدی از فدا و ایثار ارائه می‌داد که همه ما را متحیر می‌کرد.»
فداکاری و از خودگذشتگی بهرام که از عشق بیکرانش نسبت به‌مجاهدین و همرزمانش نشأه‌‌‌‌‌‌‌ می‌گرفت یکی از ویژگیهای بارز بهرام بود که مسئولان و تحت مسئولان او نیز رویش انگشت می‌‌گذارند. یکی از مسئولان او نوشته‌است:‌ «بهرام یک ویژگی برجسته داشت. او بدون این‌که دنبال نام و نشانی باشد کار می‌کرد و از کار خسته نمی‌شد. با وجود این‌که طی دوران تشکیلاتی خودش آموزشهای بسیاری گرفته بود و در همه آنها مربی بود اما هیچ‌گاه تظاهر نمی‌کرد او در هر کاری که انجام می‌داد یک ارزش ایدئولوژیک را جاری می‌کرد و همین دینامیسم زیادی به‌او می‌داد تا کارها را با جان و دل انجام دهد». 
نظیر همین برداشت را یکی از تحت مسئولانش در نمونه‌ٌ دیگری بیان کرده است: ‌«در مدتی که من تحت مسئول او بودم به‌چشم می‌دیدم که بهرام شب و روز نمی‌شناسد. به تنها چیزی که فکر می‌کرد این بود که چگونه الزامات پیشرفت جمعی کار را فراهم کند. بارها او را دیده بودم که به‌رغم بیماری و تجویز دکتر برای استراحت تا آخرین لحظاتی که اجازه داشت کار می‌کرد و زحمت می‌کشید». 
اما از زندگی بهرام دلاور نمی‌توان سخن گفت بدون این‌که از سرفصل تعیین کننده انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین سخنی به‌میان آورد. در واقع بهرام همان‌طور که خود بارها برزبان آورده بود، یکی از زادگان انقلابی بود که در صدر افتخارات ایدئولوژیک مجاهدین فردای درخشان آنان را تضمین کرده است. بهرام برآمده از کوره این انقلاب مجاهدی می‌شود با ارزشهای نوین و خصائل و ویژگیهای جدید. او همواره خود را مدیون این انقلاب می‌دانست و می‌گفت: «من هر چه که دارم از خواهر مریم است. او بود که در پرتو یک ارزش والای ضد استثماری واقعیت برادر مسعود را به‌ما شناساند. بیشترین ناسپاسی ما نسبت به‌انقلاب خواهر مریم این است که ارزشهایی را که او به‌ما شناسانده، نادیده بگیریم. انقلاب مریم در یک کلام یعنی انقلاب در ارزشها و ما باید پیشگامان تحقق آنها باشیم». از این پس زندگی و رزم و مجاهدت بهرام در یک کلمه خلاصه می‌شود. در به‌کارگیری ارزشهای نویافته‌اش از انقلاب و کمک به‌دیگران برای جاری کردن آنها در مناسبات تشکیلاتی و مبارزاتی. به همین دلیل آن‌چه که بیشترین درخشش را در عملکرد بهرام داشت و همرزمانش برروی آن انگشت می‌گذارند روابط انقلابی در مناسبات جمعی او بود. او به‌همان اندازه که بی سر‌و‌صدا کار می‌کرد و از پذیرش خطر باکی به‌دل راه نمی‌داد در نشستهای انتقادی ضعفهای کار خود را با شجاعت تمام بیان می‌کرد و بارها می‌گفت :‌«انتقاد و انتقاد از خود سنگین‌ترین سلاحی است که در دست هر مجاهد است. اگر ما از خود انتقاد نکنیم یعنی این‌که به‌ دشمن شلیک نکرده‌ایم». 
این روند انسانساز و انقلابی‌پرور، بهرام را درصحنه نبرد با دشمن به‌گردی دلیر و بی‌باک تبدیل کرده بود.
مجاهد قهرمان بهرام برادران سرانجام در روز 20 آبان 1379، وقتی توسط مزدوران اطلاعات آخوندی مورد شناسایی قرار گرفت و پس از چند ساعت تعقیب و گریز به‌محاصره گله‌های مزدوران درآمد و طی یک نبرد حماسی و نابرابر به‌خاک افتاد و خون پاکش را تقدیم آزادی مردم و میهنش کرد.

مریم رجوی: بله، چنان‌که مسعود، درباره این شهیدان گفته‌ است:‌ این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند... 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید علی یاراحمدی


مشخصات مجاهد شهید علی یار احمدی
محل تولد: دورود 
شغل: معلم
سن: 24
تحصیلات: -
محل شهادت: همدان
زمان شهادت: 1360

عکس این شهید گرانقدر به تازگی به دست ما رسیده است.

مریم رجوی: از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی می‌خواهم که با حضور بر سر مزار شهیدان، حق پایمال‌شده خود برای برپایی مراسم بزرگداشت فرزندان قهرمان خود را به رژیم آخوندی تحمیل کنند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ تیر ۱۶, شنبه

مجاهد شهید پرویز خداوندگاری


مشخصات مجاهد شهید پرویز خداوندگاری
محل تولد: اروميه
تحصیلات: ديپلم
سن: 25
محل شهادت: تبریز
زمان شهادت: 1360

مریم رجوی: بله، چنان‌که مسعود، درباره این شهیدان گفته‌ است:‌ این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند... 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ تیر ۱۱, دوشنبه

مجاهد شهید حمید رضا مینایی


مشخصات مجاهد شهید حمید رضا مینایی
محل تولد: خرم آباد
شغل: عضو تیم فوتبال استان 
سن: 22
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: جوانان دلیر و قیام‌آفرین در سراسر میهن اسیر را فرا می‌خوانم که برای واداشتن سران رژیم، به‌ انتشار اسامی کامل قتل‌عام‌شدگان و نشانی مزارهای آنها و اسامی جلادان این کشتار، دست به اعتراض بزنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید