مجاهد شهید ناصر سپه پور فرزند دلاور اورمیه
”راستی ما برای چه با این رژیم مبارزه میکنیم، برای اینکه مردم آزاد باشند، آزادانه لباس بپوشند، آزادانه هر عقیدهای خواستند داشته باشند حتی بتوانند بخندند و... ... . آیا این جرم است؟ آیا شما به این میگویید تروریسم؟ پس چطور مردم آمریکا برای استقلال آمریکا سلاح بهدست گرفتند؟ من پیشنهاد میکنم یک نماینده از طرف خودتان برای زندگی کوتاه، مدتی به ایران برود و ببیند آیا میتواند چند ساعت آنجا بماند، اگر شعار شما هم آزادی است، پس چرا ما در لیست تروریستی هستیم. چونکه عاشق آزادی هستیم؟ زنده باد آزادی! ناصر سپه پور“ – از نامه مجاهد شهید ناصر سپهپور به وزارتخارجه آمریکا
از فرزندان دلیر مردم ارومیه بود. ناصر پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۵۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به هواداری از آن پرداخت. در سال ۶۶ به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست و با شرکت در یگانهای رزمی به نبرد علیه دیکتاتوری ولایتفقیه پرداخت و از جمله در عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان شرکت کرد.
عشق و کین انقلابی ناصر و تعهد آرمانیاش برای جنگیدن با خمینی این دجال خونآشام و مظهر شیطان در سطرسطر وصیت نامهاش و فراخوانش به هموطنان برای این نبرد مقدس برجسته است:
”من ناصر سپهپور فرزند اسماعیل… با آگاهی و اعتقاد عمیق و با تکتک سلولهایم و با تمامی وجود به ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران یعنی همان اسلام انقلابی و توحیدی و خطوط سیاسی و استراتژیک آن ایقان و ایمان دارم و با رهبری آن (مسعود و مریم) بیعت میکنم که تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس خواهیم جنگید، جنگ انقلابی، جنگ آزادیبخش، خواهیم جنگید با خمینی این مظهر شیطان، این دجال خونآشام، این ضدبشر تا ریشهاش را از تاریخ و میهنمان برکنیم و برخواهیم کند. پیروزی از آن انقلاب و از آن خلق است. ... روز جنگ است، روز جنگ با سفاکترین، ضدبشرترین و ضدتاریخیترین و ضد خداترین موجود روی زمین این خمینی دجال. ای پیرکفتار روز انتقام فرارسیده، انتقام پرستوها، پرستوهای خونین، انتقام لالهها، انتقام بیوه زنها، یتیمان، انتقام هرکس که امیدش را شکستی. پس ای یاران بشتابید به سوی میدان، عجله کنید، ... . آخر در این روزها نمیتوان نشست. نمیتوان سکوت کرد. برخیز، درهم شکن این کاخ عنکبوتی را. آن که بدید آن نور را، آن که نوشید از آن چشمه، آن که چنگ زد به عروهالوثقی دیگر پروانه خواهد شد“.
و این چنین بود که ناصر سپهپور پروانهوار در جمع پروانههای آزادی ایران چرخید و چرخید و سرانجام با دفاع جانانهاش از شهر اشرف، راه آزادی ایران را برای نسلهای جدید هر چه بیشتر شاخص گذاری کرد.
او جنگید و بخاک افتاد تا همچنان که خودش نوشت:
«مردم آزاد باشند، آزادانه لباس بپوشند، آزادانه هر عقیدهای خواستند داشته باشند حتی بتوانند بخندند»
پس در ایرانی که فردا آزاد خواهد بود، و در لبخند همان مردمانی که آزادانه زندگی خواهند کرد، مجاهد شهید ناصر سپهپور هم زنده خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر