مشخصات مجاهد شهید فرخنده رجایی
محل تولد: ابهر
تحصیلات: دانشجو داروسازی
سن: ۲۴
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰
مجاهد شهید فرخنده رجایی در سال ۱۳۳۶ در خانوادهیی متوسط در ابهر دیده بهجهان گشود. وی پس از گرفتن دیپلم، در رشته داروسازی دانشگاه تهران بهتحصیلات خود ادامه داد.
در جریان روزهای پرالتهاب انقلاب ضد سلطنتی فرخنده بهطور فعال در تظاهرات ضدحکومتی شرکت کرد. با پیروزی انقلاب، فرخنده با سازمان مجاهدین آشنا شده و پس از آن زندگیاش دگرگون شده و تمام توش و توان خود را وقف آرمان نوینش نمود.
فرخنده خیلی زود جذب انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران شد و فعالیتهای خود را در بخش دانشجویی سازمان شروع کرد. برادرش در رابطه با این دوران از زندگی فرخنده میگوید: «مسیری که فرخنده در آن گام گذاشته بود، مسیر تغییر و دگرگونی روزمره بود. من که برادرش بودم و از کودکی با وی بزرگ شده بودم، خیلی وقتها از سرعت تغییرات فرخنده شگفت زده میشدم. وی در این مسیر هم میآموخت و هم بهدیگران یاد میداد. یکپارچه شور و حرارت شده بود و برای انجام مسئؤلیتهاش، سر از پا نمیشناخت. خیلی عجیب بود».
مجاهد شهید فرخنده رجایی در گام اول تاثیر بسیاری روی خانواده خود گذاشته بود. وی ساعتها با پدرش که از موضع عاطفی دنبال حفظ دخترش بود و او را سرزنش میکرد که در فعالیتهای سیاسی شرکت نکند، صحبت میکرد و سعی میکرد او را نسبت بهشرایط و ظلم و ستم خمینی آگاه کرده و با آرمانهای مجاهدین و اهدافی که خودش برای زندگی انتخاب کرده بود، آشنا کند. پدر بهرغم علاقه شدیدش به فرخنده، نهایتا تسلیم شده و گفت: «آخر با تو چه کار میشود کرد؟». با شنیدن این جمله از زبان پدر، انگار دنیا را به فرخنده داده بودند. از خوشحالی سر از پا نمیشناخت. این اولین مانعی بود که فرخنده موفق شده بود، آنرا کنار بزند.
در یکی از تظاهرات قبل از سی خرداد سال۶۰، فرخنده مورد هجوم چماقداران ارتجاع و پاسداران ظلم و تباهی قرار گرفته و بهشدت از ناحیه پا مجروح میشود. ولی بهرغم این، وی موفق میشود با پناه بردن بهدامان پر محبت خلق از چنگال پاسدارانی که بهقصد دستگیریاش او را تعقیب مینمودند بگریزد.
یک ماه بعد از ۳۰خرداد ۱۳۶۰، مجاهد شهید فرخنده رجایی توسط پاسداران تباهی دستگیر شده و بلافاصله زیر شدیدترین شکنجهها قرار میگیرد. اما فرخنده رازهای خلق را در سینهاش محفوظ نگاه داشته و وقتی شکنجهگران خمینی از گرفتن اطلاعات یا واداشتن او بهندامت کاملاً مأیوس شدند، نهایتا در منتهای شقاوت، در تاریخ دهم آبانماه ۱۳۶۰ او را بهجوخه اعدام سپردند.
فرازی از وصیتنامه مجاهد شهید فرخنده رجایی
«ظلم و ستمگری پایدار نیست…از هر قطره خون مجاهد، هزاران مجاهد بر خواهد خاست. وعده خدا تحقق حق و مرگ محتوم باطل است. این سنت خداست و سنت تاریخ.
در این راه شهدای زیادی برای باروری درخت انقلاب داده شد. از كودكان خردسال گرفته تا زنان باردار. خلق قهرمان بداند كه ظلم و ستمگری پایدار نیست. وعده الهی تحقق وراثت مستضعفان بر روی زمین است. چشم انداز اسلام انقلابی، پرشور و تابان است.
اینجانب فرخنده رجائی اعلام میدارم كه آگاهانه و با اطلاع كامل از مواضع سازمان مجاهدین خلق (ایدئولوژیك - سیاسی) به كاروان هواداران آنان پیوستم. در این یك سال تمام تا آنجا كه در توانم بود كوشش كردم تا راه حق آنان را به مردم بنمایم و پرده فریب و ریا را كه نمایندگان اسلام ارتجاعی بر روی چهرة اسلام انقلابی و مدافع حقوق خلق بخون كشیده، بدرم. راه سخت و پر فراز و نشیب بود. اما به هر حال با یاری خدا پیمودم.»
در قسمتی از وصیتنامهاش چنین مینویسد: «پدر و مادر عزیزم، که شما را بسیار دوست میدارم و اکنون قلبم در طپش دیدارتان لحظهای آرام نمیگیرد. بهخاطر مرگ من غمگین و افسرده نباشید، من زنده خواهم شد، انسانهایی که راه مجاهدین را میپیمایند، همگی فرزندان شما هستند.. پدر، پدر عزیزم! تو را از دور میبوسم و از اینکه نتوانستم خواست و آرزوی تو را برآورده سازم معذرت میخواهم. اما اینراهی بود که من خود برگزیدم، پس تو هم افتخار کن بهراهی که برگزیدم»
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر