۱۳۹۹ مهر ۲۲, سه‌شنبه

مجاهد شهید وهاب شاه‌مرادیان


وهاب شاه‌مرادیان سال ۱۳۴۱ در شهر نهاوند چشم به جهان گشود. او از ورزشکاران کشورمان بود که رژیم خمینی او را در سن ۲۲سالگی در سال۱۳۶۳ در شهر همدان اعدام کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96

مجاهد شهید هومان پیرنژاد


هومان پیرنژاد سال ۱۳۳۹ در سنندج به دنیا آمد او تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد. سال ۱۳۶۷ در کرمانشاه به عهدش برای آزادی ایران و مردمش وفا کرده و به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96

۱۳۹۹ مهر ۱۹, شنبه

مجاهد شهید مهدی‌قلی بیات موحد



مهدی قلی بیات موحد سال ۱۳۳۶ در زنجان متولد شد. بعد از تحصیلات متوسطه در رشته مهندسی در دانشگاه مشغول به تحصیل شد. رژیم خمینی او را در آبان ۱۳۶۰ در تهران اعدام کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96



مجاهد شهید نعمت اسدی

 


نعمت اسدی یکی دیگر از دانش‌آموزانی است که زمستان حاکمیت خمینی، بهار عمر زود گذرشان را به خزان بدل کرد. نعمت در اردبیل به دنیا آمد او دانش‌آموز ۱۸ساله‌ای بیش نبود که در مهر ۱۳۶۰ در تهران جان خود را فدای آرمان آزادی کرد.

متاسفانه از اين شهيد قهرمان، عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96


۱۳۹۹ مهر ۱۸, جمعه

مجاهد شهید زهرا معزی


زهرا معزی سال ۱۳۳۶ در شهر خوی متولد شد. بعد از پشت سر گذاشتن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شده و در رشته بهداشت به تحصیل خود ادامه داد.

زهرا معزی ششمین شهید از خانوادهٌ معزی است. اشرف، حسن، علی و محمد معزی خواهران و برادران و همسرش مجاهد شهید زینال روشنی به‌دست دژخیمان خمینی به‌شهادت رسیده‌اند. از خانوادهٌ بسیار محبوب و مورد احترام مردم خوی بود. میلیشیای پرشوری بود که پس از انقلاب ضدسلطنتی،‌ به جرگهٌ هواداران مجاهدین پیوست. از خواهران عضو شورای مجاهدین در شهر خوی بود. پس از ۳۰خرداد۶۰ به پایگاههای مقاومت منتقل شد. در اردیبهشت۶۴ به منطقهٌ مرزی رفت و به مبارزه‌اش با رژیم ضدبشری در فراز جدیدی ادامه داد. او مسئولیتهای متعددی را در بخشهای مختلف سازمان عهده‌دار بود. در پرتو انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین، شخصیت انقلابیش در مسئولیت‌پذیری هرچه بیشتر شکوفا می‌شد. 

یکبار طی گزارشی نوشت: «احساس مسئولیتم در قبال خون شهیدان و رنج اسیران که در رهبری متجلی است، هر روز بیشتر می‌شود، می‌خواهم مسئولیتهای بیشتری را به‌عهده بگیرم». شکوهمندترین فراز زندگی‌اش را در رزم قهرمانانه‌اش در عملیات کبیر فروغ جاویدان رقم زد. به قول همرزمانش بر فراز یالهای چهارزبر چون شیر می‌غرید و با جسارت و قاطعیت تمام بر مزدوران دشمن حمله می‌کرد. سرانجام در یکی از درگیریها قهرمانانه به‌شهادت رسید و نام این شیرزن قهرمان مجاهد خلق در تاریخ رهایی خلق ایران برای همیشه به‌ثبت رسید. 




مجاهد شهید حسین شهبازی

 


حسین شهباز کلیبر سال ۱۳۳۹ در تبریز به دنیا آمد بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه و در دانشکده پزشکی تبریز مشغول به تحصیل شد. در جریان انقلاب ضد سلطنتی با سازمان مجاهدین آشنا گردید و بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب در ارتباط نزدیک‌تر با بخش دانشجویی سازمان قرار گرفت و در فعالیت‌های سیاسی و تبلیغی علیه ارتجاع آخوندی شرکت داشت. در جریان همین فعالیتها بود که در زمستان۱۳۵۹ از طرف عوامل کمیته رژیم دستگیر و زندانی شد. او به ۱۰سال زندان محکوم گردید مقاومت او در زندان تحسین‌انگیز بود.

به‌نحوی‌که رژیم او را به جرم همین فعالیتها در داخل زندان دوباره به ۱۰سال زندان دیگر محکوم کرد. سپس او را به بند۹ زندان تبریز تبعید کردند. حسین عمده دوره اسارت خود را دربند۹ زندان تبریز گذراند. زندانیان این بند در شرایط سختی قرار داشتند و با اعمال محدودیت‌های خاص که برای شکنجه زندانیان مقاوم انجام میشد، مواجه بودند. به آنها در شبانه‌روز تنها ۲ساعت هواخوری و ۴مرتبه نوبت استفاده از سرویس می‌دادند. زندانیان حق دیدن همدیگر را نداشتند و حق نداشتند در اتاقی که هستند با همدیگر صحبت کنند.

حسین هرگاه ملاقاتی داشت اجناسی را که برایش آورده بودند بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد. او در عین اینکه از سادگی و صفای بسیار زیادی برخوردار بود نسبت به مسائل سیاسی و ایدئولوژیک بسیار مسلط و حساس بود. اغلب کسانی که با او برخورد داشتند تحت تأثیرمناسبات انقلابی او قرار می‌گرفتند و خاطرات زیادی از او دارند. 

حسین در قتل‌عام سال۱۳۶۷با ایستادگی بر سر آرمان آزادیخواهانه مردم ایران و راه و رسم مجاهدین، به‌دست جلادان خمینی به‌شهادت رسید.

خاطره‌‌ای درباره مجاهد شهید حسین شهباز

اولین بار در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۵۹حوالی ظهر بود که او را در خیابان بهار تبریز در حالی دیدم که در دستش تعدادی تراکت و اطلاعیه‌های سازمان بود و به‌تنهایی تلاش می‌کرد که آنها را بر روی دیوار نصب کند، رهگذری که ازآنجا عبورمیکرد، به او کمک کرد... تصویر این صحنهٴ انگیزاننده چنان در ذهنم نقش‌بست که بعد ازسالیان هیچ‌گاه از خاطرم نرفته است.

بعدها وقتی به بخش محلات منتقل شدم در یک کار مشترک بیشتر با او آشنا شدم. حسین مسئول پخش نشریه منطقه یک تبریز بود که شامل خیابانهای منجم، بهار، حکم‌آباد، عمو الزین‌الدین، فلسطین و خیابان نادری (قره آغاج) بود که ۲۰۰۰آبونه داشت. حسین دانشجوی رشته پزشکی بود و آن روزها دانشجو بودن آن‌هم در رشته پزشکی برای خود یک جایگاه و منزلتی در جامعه داشت ولی در مناسبات انقلابی، همه آنها برای حسین بی‌رنگ شده بود و به هنگام صحبت با دیگران آن‌چنان سرشار تنظیم می‌کرد که چنین ارزش‌هایی مثل طبقه، خانواده، تحصیلات و... دراو رنگی نداشت. حسین قبل از ۳۰خرداد ۱۳۶۰در تهاجم مزدوران سپاه به محل تجمع هواداران در یک‌خانه دستگیر و به زندان تبریز منتقل شد.

مدتی در بند۳ سه‌گانه و سپس به بند۲ سه‌گانه منتقل گردید و تا اوایل سال۱۳۶۱ در این بند باهم بودیم سپس ما را که ۷نفر بودیم به بند انفرادی منتقل کردند که از میان آن جمع حسین و غلامرضا اکبری نامدار جزو شهدای قتل‌عام۶۷ هستند. حدود ۴۰روز دربند انفرادی ماندیم. هدف دژخیمان رژیم از این کار درهم شکستن مقاومت ما و ایجاد رعب و وحشت در بین دیگر زندانیان بود طبق این طرح اگر در این ۴۰روز کسی حاضر به پذیرش به‌اصطلاح توبه و مصاحبه نمی‌شد اعدام می‌گردید ولی به‌یمنِ عنصر مقاومت و قهرمانانی هم‌چون حسین و غلامرضا اکبری، دژخیمان نتوانستند به هدف خوشان برسند و نهایتاً برای استمرار فشار و شکنجه ما را به بند۹ منتقل کردند، رژیم آن را دجالانه، بند ختم الله نام نهاده بود و معنی آن فشار و محدودیت‌های زیاد تا سرحد مرگ برای درهم شکستن مقاومت زندانی بود؛ ما در شرایط بسیار سختی قرارداشتیم ولی در همین شرایط نه تنها هیچ‌گاه شکوه و شکایتی از حسین ندیدم، بلکه آنچه دیدم لبخندهای زیبای او بود که هرگز از لبانش محو نمی‌شد. در آن شرایط سخت، دیدن او برای من اعتمادبه‌نفس و آرامشی توأم با اطمینان خاطر بود که درس پایداری و ایستادگی تا به آخر را می‌داد. هرگز تسلیم شرایط مرعوب‌کننده نشد و با روحیه‌ای سرشار از ایمان، شرایط را تغییر می‌داد و با ابتکاراتی که داشت در برنامه‌های جمعی و در ارتقاء مناسبات و ایجاد فضای پرنشاط در آن شرایط سخت و پیچیده، چه در بند و چه در سلول‌های انفرادی و... سکوت زندان و ارعاب زندانبان را درهم می‌شکست در پرداخت قیمت و مایه‌گذاری بدون چشم‌داشت در میان ما جلودار بود.

من هیچ‌وقت ندیدم او از خودش تعریفی کرده باشد و یا از خودش حرف بزند. عنصری بسیار مسئول و لنگری قابل تکیه و در برابر فشارها هم‌چون کوه و صخره‌ای استوار و آهنین بود. مادرش بعد از شهادت او گفت: «من که به فرزندم افتخار می‌کنم».

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96



۱۳۹۹ مهر ۱۲, شنبه

مجاهد شهید فاطمه (شکوفه) امیری


فاطمه امیری سال ۱۳۴۰ در کرمانشاه به دنیا آمد. فاطمه بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. رژیم زن‌ستیز خمینی او را مانند هزاران زن زندانی مبارز و مجاهد که مقاومت و تسلیم‌ناپذیری را سرلوحه خود قرار داده بودند، در تیرماه ۱۳۶۳ در تهران اعدام کرد.

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96