۱۳۹۹ شهریور ۱۰, دوشنبه

مجاهد شهید حیدر بهرامی


مشخصات مجاهد شهید حیدر بهرامی
محل تولد: کرمانشاه
سن: ۲۴
تحصیلات: دانشجوی فیزیک
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ شهریور ۶, پنجشنبه

مجاهد شهید ایرج امیرزادی


ایرج امیرزادی سال ۱۳۴۱ در شهر خرم‌آباد متولد شد. او دیپلم خود را به تازگی گرفته بود که در سن ۱۹سالگی توسط مزدوران حکومت خمینی در تنکابن در مرداد سال۱۳۶۰ اعدام شد.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.


با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ شهریور ۵, چهارشنبه

مجاهد شهید مصطفی قیاسی


مصطفی قیاسی سال ۱۳۳۶ در شهر نهاوند به دنیا آمد. مصطفی معلمی بود که درس اول و آخرش به دانش‌آموزان، درس آزادی بود. سرانجام در مسیر مبارزه برای آزادی مردم ایران در سال۱۳۶۰ در شهر زادگاهش نهاوند اعدام شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید آفت پیرنژاد


آفت پیرنژاد سال۱۳۳۷ در شهر سنندج به دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد. در جریان نبرد فروغ جاویدان در سال۱۳۶۷ در شهر کرمانشاه به کهکشان جاودانه فروغها پیوست.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ شهریور ۴, سه‌شنبه

مجاهد شهید سعیده ترابی


سعیده ترابی سال ۱۳۴۶ در شهر زنجان متولد شد. سعیده ۱۷ سال بیشتر نداشت و دانش‌آموز متوسطه بود که در همان سن نوجوانی در سال۱۳۶۳ توسط رژیم ضدبشری آخوندی اعدام شد.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید رحیم نصیریان


رحیم نصیریان سال۱۳۳۱ در شهر اردبیل به دنیا آمد. رحیم دکوراتور بود. حکومت آخوندی او را در فروردین سال۱۳۶۱ در شهر میانه اعدام کرد.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید



مجاهد شهید احد حاجی‌نژاد


محل تولد: خوی
سن: ۲۷
شغل: فيزيکدان
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: بهمن ۱۳۶۰

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ شهریور ۳, دوشنبه

مجاهد شهید علی‌اکبر چاپاری


علی‌اکبر چاپاری سال ۱۳۳۳ در شهر تبریز متولد شد. او از جمله دانشجویانی بود که بعد از کشتارهای سال۶۰ توسط حکومت آخوندی اعدام شد.
علی‌اکبر هنگامی که تنها ۲۷سال داشت در شهریور سال۱۳۶۰ در تبریز اعدام شد.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید مرادعلی الفتی


مشخصات مجاهد شهید مرادعلی الفتی
محل تولد: کردستان
شغل: ستوان ژاندارمری
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰
متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

یاد قهرمان ملی مجاهد شهید علی اکبر اکبری در حماسه سرب و سرود داغ


اینك زمان سرخ تهاجم، دقیقهٌ مقدس میلاد از راه رسیده‌است. اكبر از مدخل گشودهٌ حجره پا می‌نهد درون. می‌ایستد مقابل جلاد اینك زمان و لحظهٌ موعود. 
گویی تمامی دلهای مادران، با قلب او به تپش افتاده‌اند.  گویی تمام ضجه‌های اسیران بر تخت‌های شكنجه، در بغض بی‌تحمل او، نطفه بسته‌اند. با چشم، راست، دوخته در چشم دیو قرن هر برق دیده‌اش، صد‌ حرف می‌زند. چشمان بی‌حس جلاد. همچون در چشم جغد، مبهوت برق دو چشمان اكبر است.  اكبر به‌ناگهان، چون آیه‌‌های خشم خداوند‌ بی‌تاب، داغ داغ، مثل مسلسلش فریاد می‌زند: بنام خدای مجاهدین و نام نامی ایران و نام نامی مسعود اینك سزای تو ای جلاد خونگسار اوین! آنگاه می‌گشاید، رگبار آه مادران شهیدان را رگبار سوز و رنج اسیران را بر مغز پر زكینهٌ جلاد.   
بازار غرق غریو است. می‌پیچد این خبر! بر هر دهان تودهٌ  مردم در چارسوق، نه در هر كران شهر، لبخندها نشسته به لبها  بر چهره‌های مردم.  پیچیده در جهان، فریاد دست مریزاد! احسنت! آفرین، از قلب سرخ حماسه گویی، آوای اكبر است كه می‌پیچد درپاسخ هزارها، تحسین مردمان:   
«در این عملیات اگر تهاجم حداكثر دیدید و اگر رشادتی شنیدید، بدانید هرچه هست نتیجهٌ لحظات وصل ما به برادر مسعود است. 

قهرمان ملی علی‌اکبر اکبری 
روز اول شهریورماه سال۵۷ در خانواده‌ای متوسط در ایلام چشم به جهان می‌گشاید.  سالهای آغازین زندگی علی اكبر با استقرار دیكتاتوری و سركوب رژیم خمینی همراه بود
او همچنان كه روزهای نوجوانی خود را سپری می كند با فقر و محرومیتی كه گریبان مردم میهنش را گرفته نیز آشنا می شود 
مرداد ماه ۱۳۶۷ است در میان هیاهو و ولوله‌ای كه در كوچه‌های شهر جاری است، اكبر ۱۰ساله، در جستجوی كنجكاوانه‌اش به میدانی می‌رسد  كه مزدوران مسلح خمینی آن را قرق كرده‌اند. در برابر چشمان اشكبار مردم، جوانی با لباس رزم توسط پاسداران خمینی به دار كشیده می‌شود. 
اكبر لحظات انتخاب و دگرگونی‌اش را اینچنین وصف می‌کند: «وقتی نوار تلویزیونی مراسم عید فطر سال۷۴ مجاهدین را دیدم و دیدم كه در آن‌جا مسعود با رزمندگان روبوسی می‌كرد، منقلب شدم…»   
این آگاهی‌، عشق و ایمان و این شور مبارزه در راه آزادی مردم  آرام و قرار را از اكبرمی‌گیرد و او خود را به مجاهدین می‌رساند.
نوشته‌ای از مجاهد شهید علی اکبر اکبری:
«حالا  احساس می‌كنم در كنار مجاهدین هستم و با آنها زندگی می‌كنم، زندگی ایدئولوژیك... از الان تا بی‌نهایت می‌خواهم مجاهد باشم. مجاهدگونه راه بروم. نفس بكشم، ببینم و كار كنم. از دیروز در جنگ با خمینی هستم. و می‌خواهم با سر بدوم دنبال خواهر (مریم). خمینی را خواهرمریم شكست  داد. من متعلق به اویم. و برای او زندگی خواهم كرد و در راه او خواهم مرد...»
علی‌اکبر پس از انجام موفقیت‌آمیز چندین مأموریت پیشنهاد درخشان‌ترین عمل و مأموریت انقلابی خود را با جسارت و عزمی انقلابی پیش روی فرمانده‌اش قرار می دهد: 
« مجازات سردژخیم لاجوردی»...
بارها می‌گوید: «من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد».  
بیست و دو سال قبل مجاهد پر شور علی‌اکبر اکبری در روز تولدش هدیه‌ای نه برای خودش به مردمش ارزانی کرد، «شادی» و «لبخند» برای مادران داغدار، پدران زخم‌دیده و دردکشیده، برای کودکان یتیم و هزاران زن و مرد شکنجه‌شده به دست لاجوردی جلاد.
علی‌اکبر ۲۰ساله و زاده ایلام بود. او دو روز بی‌امان در زیر بدترین شکنجه‌ها که کسی خبردار نشد با دژخیمان سینه به سینه بود و بعد از دو روز شکنجه‌های وحشیانه در روز ۳شهریور۷۷ به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید


۱۳۹۹ مرداد ۳۱, جمعه

مجاهد شهید علی‌اصغر محکمی


علی‌اصغر محکمی سال ۱۳۲۸ در کرمانشاه متولد شد. او معلم یکی از دبیرستانها بود.
حوالی ظهر روز ۱۳آبان سال۱۳۶۱بود، آن روز که لاجوردی به‌نشانی محل زندگی مخفی اصغر دست یافت، حدود یکسال‌ونیم از ۳۰خرداد۶۰ می‌گذشت.
در این مدت او چندبار از میان تورهای بازرسی و حمله‌های دشمن بیرون آمده و دشمن را ناکام کرده بود. درپی درگیریهای گسترده ۱۰مرداد۶۱، ارتباطهای منظم اصغر با سازمان قطع شد. ولی پس از مدتی تلاشهای مستمر او به‌ثمر رسید و ارتباطش را با سازمان برقرار کرده و مأموریت جدیدش برای ادامه فعالیت در منطقه کردستان را دریافت کرد. چند ساعتی بیشتر به‌روز اجرای قرارش برای اعزام به‌منطقه نمانده بود که حین تردد به‌خانه خاله‌اش مورد شناسایی یکی از عوامل دادستانی قرار گرفت. لاجوردی در هراس از این‌که فرصت را از دست بدهد، به‌سرعت نیروهای زیادی را بسیج کرد. منطقه وسیعی در اطراف خانه‌یی در محله قنات کوثر ـ‌ فلکه چهارم تهران‌پارس‌ـ به‌محاصره پاسداران درآمده بود.
هم‌زمان در داخل خانه اصغر در اتاقی قدم می‌زد تا ساعتی دیگر موعد خروج از خانه فرا برسد و عازم کردستان شود. اصغر افراد خانه را توجیه کرده بود که در برابر هر مراجعه ناشناسی چه بگویند و اگر خانه در معرض مراجعه دشمن قرار گرفت چگونه او را باخبر کنند. یک جفت کفش کتانی آبی‌رنگ، کیف دستی کوچکش و یک کاپشن تمامی وسایلی بودند که اصغر به‌هر خانه‌یی می‌رفت، آنها را به‌حالت آماده در کنار در اتاق می‌گذاشت تا در صورت بروز خطر بتواند استفاده کند. درحالی‌که با قدمهای سریع در اتاق قدم می‌زد با خود می‌اندیشید این انتظار کی به‌پایان می‌رسد. آیا دوباره خواهد توانست در دریای مجاهدین شناور شود و یاران دیرینش را دوباره باز یابد؟ یاران روزهای زندان شاه، شکنجه‌های ساواک، آشنایی با مجاهدین و از همه مهمتر دیدارش با مسعود.
روزهای آزادی زندانیان سیاسی، روز آزادی مسعود! و غریو شعارها و شادیهای هزاران ‌نفری که برای استقبال از زندانیان سیاسی آزادشده به‌جلو زندان قصر آمده بودند را به‌خاطر می‌آورد و خودرو سواری بزرگ و قدیمیش را که با گل آراسته بود تا همرزمانی را که از زندان آزاد می‌شوند، با آن به‌خانه‌اش ببرد. روزهای پرتلاطم کار در بخش تبلیغات ستاد مجاهدین، خطاطی روی پارچه و پلاکاردهای مراسم؛ چاپ سیلک به‌روش ابتکاری خودش و تکثیر آرم سازمان روی پارچه، ماههای بعد از تعطیل شدن ستادهای سازمان و کار او در انتشارات و مرکز کتاب طالقانی و بعد هم انتقال به‌بخش اجتماعی و شرکتش در بحثها و کار توضیحیهای خیابانی. هر جا که وارد بحث می‌شد، فالآنژها را رسوا می‌کرد و آنها مجبور می‌شدند میدان را خالی کنند و بروند.
به یاران شهیدش می‌اندیشید، همانهایی که هر وقت احساس می‌کرد، مادرش ممکن است به‌خاطر سرنوشت او نگران باشد، «بچه‌ها» را به‌یادش می‌آورد و می‌نوشت: مادر تو که بچه‌ها را خوب می‌شناسی؟ می‌دانی که بهترینها و گلهای سرسبد ایرانند، مگر خون من از خون آنهایی که شهید شدند رنگین‌تر است؟
ناگهان زنگ در خانه به‌صدا در‌می‌آید. پسرخاله‌اش از پنجره نگاهی به‌بیرون می‌اندازد و به‌محض دیدن پاسدارها به‌اصغر خبر می‌دهد. او به‌سرعت کفشهایش را می‌پوشد و ساکش را به‌دست گرفته به‌ایوان می‌آید و از آن‌جا با یک جست از دیوار بالا می‌رود و خودش را به‌بام خانه می‌رساند. از روی بامهای خانه‌های دیگر دور می‌شود. تعداد خانه‌های منطقه کم است و او بعد از عبور از چند خانه به‌خیابان می‌رسد. منطقه باز و وسیعی که خانه و ساختمان چندانی ندارد و انبوهی از پاسداران همه‌جا را گرفته‌اند. اصغر در نظر دارد تا بدون حساس‌کردن پاسداران، به‌عنوان یک رهگذر از این منطقه خارج شود. ناگهان پاسداری فریاد می‌زند، خودش است، اصغر محکمی است!
صحنه رویارویی مجاهدی با دست خالی و دهها پاسدار مسلح را یک شاهد عینی از کسبه این منطقه چنین نقل کرده است: متوجه شده بودیم که وضع منطقه غیرعادی است. هر چه می‌گذشت تعداد ماشینهای بیشتری از پاسدارها می‌رسیدند و مستقر می‌شدند. همه می‌گفتند خانه مجاهدین است که از راه دور محاصره کرده‌اند. در این حدس و گمانها بودیم که ناگهان صدای فریادی بلند شد که همه را میخکوب کرد: «مرگ بر خمینی، درود بر ‌رجوی!» در وسط خیابان مرد چهارشانه قدبلندی فریاد می‌زد و مدام راجع به‌آزادی و مجاهدین شعار می‌داد. چیزی را در وسط دو دستش گرفته و مشت کرده بود و پاسدارها از دور حلقه زده بودند و نزدیک نمی‌شدند. تعدادی پاسدار هم پشت خودروها و دیوار مغازه‌ها سنگر گرفته و مسلسلها را به‌طرفش نشانه‌ی رفتند.
هر از گاهی دستهایش را به‌پاسدارها نشان می‌داد و از هر طرف به‌پاسدارها نزدیک می‌شد آنها عقب می‌رفتند، می‌ترسیدند که با نارنجک به‌میانشان برود و منفجرشان کند.‌ ای کاش مفری پیدا می‌کرد تا از چنگشان در برود، اما کجا می‌توانست برود؟ از هر طرف که می‌چرخید، در تیررس آنها بود.
ناگهان صدای رگبار مسلسلی بلند شد و او را از پا زدند ولی بازهم شعار می‌داد: مرگ بر‌خمینی، پیرکفتار خون‌آشام!
چندبار دیگر هم به‌طرفش شلیک کردند، با آن‌که او تقریباً بی‌حرکت بر زمین افتاده بود، می‌ترسیدند نزدیکش شوند.
یک‌بار نیم‌خیز شد و چیزی را که در مشتش بود به‌طرف پاسدارها انداخت، همه ترسیدند و زمین‌گیر شدند. اما اتفاقی نیفتاد و معلوم شد که یک سنگ را در مشتش گرفته بود و این‌همه پاسدارها را ترسانده بود.
وقتی که نزدیکش رفتند و مطمئن شدند که زنده نیست، به‌رئیسشان خبر دادند، صدای بی‌سیم را از آن طرف درست نمی‌شنیدم که چی گفتند ولی رئیس پاسدارها گفت ما منتظر ماشین هستیم.
پاسدارها تا توانستند به‌پیکر بی‌جان آن مجاهد تیر زدند. بعد از مدتی ماشینی آمد و پیکر خون‌آلودش را در کیسه‌یی گذاشتند و از صحنه خارج کردند». 
اینگونه بود که مجاهدشهید علی‌اصغر محکمی سرشار از ایمان و عشق به‌مردم در خون خود تپید و جاودانه شد.

قسمتی از نامه مجاهد دلیر علی‌اصغر محکمی به‌مادرش
«مادرجان این نامه را می‌توانی در حکم وصیتنامه من فرض کنی حتماْ گاهی اوقات با خود فکر کرده‌اید که این چه وضعی است؟ پس کی تمام می‌شود؟ کی فرزندان دربه‌در به‌آغوش گرم خانواده‌هایشان باز می‌گردند؟ کی زنان بیوه و فرزندان پدر و مادر ازدست‌داده در دامان پرمهر مردم مهربان آرام خواهند گرفت؟ پس کی این‌جانی خطرناک و این خائن به‌اسلام و این امام چماقداران و اوباش، خمینی جلاد و خونخوار سقوط خواهد کرد؟
آیا به‌یاد دارید که حکومتی در دنیا توانسته باشد بر‌ روی امواج غلتان خون شهیدان پایدار بماند؟ آیا حکومتی سراغ داری که میلیونها زن و مرد از صبح تا شب نفرینش کنند و هرکدام داغ جوانی را به‌دل داشته باشند و آن وقت آن حکومت پابرجا بماند؟
می‌خواستم خلاصه بگویم که هیچ‌گاه غمگین نباشی. خوشحال باش، پیش خدای خودت شکرکن. مادرجان بنا به‌همین دلایل و شواهد و بنا به‌حکم خدا و رسول او در قرآن و رفتار امام حسین علیه‌السلام ما نمی‌توانیم در مقابل این همه جنایت و خیانت و ستمگری و شقاوت و خونریزی آن هم به‌نام اسلام ساکت بنشینیم. چون شرف داریم. چون غیرت داریم. پس کشته‌شدن در این‌راه یعنی در راه خدا و خلق یعنی در راه ازبین‌بردن حکومت جنایت و وحشت یعنی در راه آزادی، بله کشته شدن در این‌راه خیلی لذت‌بخش و آرزوی هر انسان باشرفی است. انسانی که به‌خدا اعتقاد دارد،انسانی که پیرو امام حسین است. خدا را شکر کن که در این زمان که یکی از مشکلترین زمانهای تاریخ است، به‌راه شیطان نرفته‌ایم و هم‌چون یاران امام حسین با رفاه و زندگی راحت و مقام و منصب وداع کرده‌ایم و درعوض به‌مردم خود و دین خود خیانت نکرده ایم
مطمئن باش، اگر خدا و قیامت حق است، پس پیروزی مجاهدین بر‌خمینی جلاد نیز حق است. ولی لازم است که چنین پیروزی بزرگی که مطمئناْ یکی از پیروزیهای مهم تاریخ بشر است، یعنی پیروزی بر‌جنایتکارترین، سفاکترین، ریاکارترین، دروغگوترین، جلادترین و خونریزترین رژیم دنیای معاصر، مسلماْ خیلی ارزش دارد و باید که بها و تاوان زیادی هم برایش پرداخته شود. آیا از جان موسی خیابانی و اشرف رجوی، هم عزیزتر داشتیم. بلی بیشتر از آنها را هم مجاهدین خواهند داد. مگر پیروزی(که مثل آفتاب روشن است)، کم ارزش دارد؟ مگر آزادی مردم و بهبود اوضاع کارگر، دهقان و مردم محروم کم ارزش دارد؟ تا دیگر کسی بعد از این به‌نام خدا و رسول او و به‌نام جانشینی امام زمان، به‌زنان و دختران زندانی تجاوز نکند، آن هم به‌حکم شرعی! خمینی بی‌شرف. تا دیگر زنان باردار را اعدام نکنند. آن هم به‌نام اجرای احکام الهی! 
بله مادر عزیزم، ازبین‌بردن و به‌گورسپردن این حکومت وحشی و خونریز، فداکردن جان می‌خواهد. دربه‌درشدن می‌خواهد، آوارگی می‌خواهد، گرسنگی می‌خواهد و سایر چیزهایی که امام حسین از دست داد و حضرت زینب هم به‌آنها راضی بود. بسیار خوشحال و راضی هستیم از این‌که ما هم در این مبارزه سهمی کوچک داریم و خدا را شکر که به‌هواداری مجاهدین و مبارزه در راه سرنگونی رژیم ضدبشری خمینی مشغول هستیم. مگر جان ما از جان شهیدان ازدست‌رفته باارزشتر است. امروز دیگر مادران زیادی هستند که ۳یا۴ نفر از فرزندان خود را ازدست داده‌اند. ولی آنها ازدست نداده‌اند. آنها در پیش خدا مهمانند، آنها روزی می‌خورند: «یستبشرون بنعمه‌ من‌الله و فضل و ان‌الله لایضیع اجرالمؤمنین»(آیات ۱۶۷ به‌بعد از سوره آل‌عمران را که درباره مقام شهید است، حتماْ بخوانید)
خداحافظ
۲۷اسفند۶۰ علی‌اصغر

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۲۹, چهارشنبه

مجاهد شهید مرتضی همتی روزبهانی


مرتضی همتی روزبهانی از دلیران لرستان است او که جوان ۲۰ساله‌ بود با شور آزادی به‌پاخاست و جان خود را فدای مردمش کرد.
مرتضی سال۱۳۴۰ در شهر دورود به دنیا آمد. دانش‌آموز دوره متوسطه بود که در شمار جوانانی قرار گرفت که با شروع اعدامهای سال۶۰ در آذرماه همان سال در شهر بروجرد اعدام شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

یادی از مجاهد شهید شهلا جوهریان (شهناز)


شهلا جوهریان (شهناز) سال ۱۳۳۴ در شهر همدان متولد شد. بعد از گذراندن دوره متوسطه وارد دانشگاه شد و دانشجوی رشته مامایی بود.
شهلا یکی از هزاران زن پیشتاز مجاهدی است که بعد از شروع اعدامهای گسترده در سال۶۰ جانش را فدا کرد تا مشعل آزادیخواهی زن ایرانی روشن و فروزان بماند.
شهلا جوهریان هنگامی که ۲۶ساله بود در آذرماه سال۱۳۶۰ در شهر بروجرد اعدام شد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۲۶, یکشنبه

مجاهد شهید هاشم نوری


هاشم نوری از فرزندان دلیر مردم کردستان است که سال ۱۳۳۸ متولد شد. او با کارگری امرار معاش می‌کرد. سرانجام در آذر۱۳۶۰ در کرمانشاه اعدام شد.

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مجاهد شهید هدایت الله کریم بیگی


هدایت‌الله کریم‌بیگی سال۱۳۳۵ در ایلام متولد شد. هدایت مهندس راه و ساختمان بود، بعد از آغاز دهه کشتار و اعدام، در آذرماه ۱۳۶۰ در سن ۲۵سالگی در محل زادگاهش شهر ایلام توسط آدمکشان حکومت آخوندی به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۲۵, شنبه

مجاهد شهید بهرام قاسم‌خانی


مشخصات مجاهد شهید بهرام قاسم‌خانی
محل تولد: اردبيل
سن: ۱۹
تحصیلات: دانش‌آموز متوسطه
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: شهریور ۱۳۶۰

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید امیرعلی درگزی


امیرعلی درگزی سال ۱۳۴۰ در شهر زنجان متولد شد. او از جمله دانشجویان آگاهی بود که مبارزه را  از پشت میزهای دانشگاه شروع کرد تا اینکه در راه رهایی مردمش جان خود را از دست داد. امیرعلی در آذر سال۱۳۶۰ در تبریز اعدام شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۲۴, جمعه

مجاهد شهید نادر حسامی ( فریدون)


نادر حسامی سال۱۳۴۱ در شهر مهاباد به دنیا آمد. او تحصیلات دوره دیپلم را گذراند و در مرداد سال ۱۳۶۶ در شهر بانه به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید شیرین دل شیرمحمدی


شیرین‌دل شیرمحمدی سال ۱۳۴۳ در اهر متولد شد. او نقاش ساختمان و از جمله سربازانی بود که به ارتش آزادیبخش پیوسته بود. در روز اول آذر۶۶ در عملیات ارتش آزادیبخش در منطقهٌ عملیاتی پیرانشهر خود را تسلیم رزمندگان کرد. او بعداً‌ در نامه‌یی در روز ۲۷تیر۶۷ نوشت: «…‌طی مدتی که در پیش برادران مجاهد به‌سر بردم با راهنماییها و پیگیری برادران مجاهد و با مطالعات و تحقیقاتی که در مورد … خمینی نمودم به جنایتها و خیانتهای او پی بردم. ‌اکنون برای جبران گذشته، احساسات ملی و میهنی، مرا بر این واداشته تا در این برهه از زمان برای آزادی میهن و خلقم از چنگال رژیم ضدبشری خمینی دین خودم را ادا نمایم و حال خواستار پیوستن به ارتش آزادیبخش بوده تا بتوانم از این طریق خدمتی بنمایم». 
یکی از همرزمانش می گوید: «…‌شیرین‌دل در بین راه کرمانشاه به سربازان می‌گفت به مجاهدین بپیوندید. وقتی مردم از او سؤال می‌کردند تا کجا می‌خواهید بروید می‌گفت تا تهران. در درگیری رو‌درور با دشمن، تلاش می‌کرد تا فشنگی را هدر نکند و با دقت شلیک می‌کرد… در جریان همین درگیریها بود که گلوله‌یی به قلبش اصابت کرد و دقایقی بعد در اوج سرفرازی به‌شهادت رسید».

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۳۹۹ مرداد ۱۹, یکشنبه

مجاهد شهید اعظم رحمتی


مجاهد شهید اعظم رحمتی سال ۱۳۴۰ در خرم‌آباد به دنیا آمد. اعظم پس از گذراندن تحصیلات خود در دوره متوسطه، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی ادامه داد.
اعظم چند ماه پس از آغاز مقاومت انقلابی در ۳۰خرداد سال۶۰ در آبان ماه۶۰ اعدام شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۱۵, چهارشنبه

مجاهد شهید جلیل حمزه‌لویی


مشخصات مجاهد شهید جلیل حمزه‌لویی

محل تولد: ملاير
سن: ۳۰
تحصیلات: فوق ديپلم
شغل: معلم
محل شهادت: ملایر
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۱۳, دوشنبه

مجاهد شهید قدرت کرد


مجاهد شهید قدرت کرد سال ۱۳۴۷ در شهر دهلران و در خانواده‌یی کشاورز به دنیا ‌آمد. او توسط سپاه به جبههٌ جنگ ضدمیهنی خمینی فرستاده شد و محل مأموریتش منطقهٌ مهران بود. در جریان عملیات فتح مهران توسط ارتش آزادیبخش در ۲۹خرداد۶۷، خودش را به رزمندگان ارتش آزادی تسلیم کرد و به پشت‌جبهه انتقال یافت. او که نسبت به رژیم خمینی کینه داشت و از ستم و زورگویی آخوندها متنفر بود، همین که با هدفهای مجاهدین آشنا شد، مانند بسیاری دیگر از همقطارانش خواستار پیوستن به ارتش آزادی شد. پس از موافقت با تقاضایش، لباس شرف و افتخار ارتش آزادی را پوشید و در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرده و پس از نبردی دلیرانه به‌شهادت رسید.

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید کیومرث راستبین



مجاهد شهید کیومرث راستین سال ۱۳۳۷ در شهر سنندج به دنیا آمد. کیومرث فوق دیپلم و معلم بود. سرانجام نیز آخرین درس خود را به دانش‌آموزان خودش داد و در سال ۱۳۶۳ در شهر زادگاهش سنندج توسط جلادان خمینی اعدام شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید وحید شوکتی


مشخصات مجاهد شهید وحید شوکتی

محل تولد: خوی
سن: ۱۶
تحصیلات: دانش‌آموز متوسطه
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: بهمن ۱۳۶۰

وحید شوکتی سال ۱۳۴۴ در شهر خوی متولد شد. او تنها ۱۶سال داشت و دانش‌آموز دوره دبیرستان بود. وحید یکی از هزاران دانش‌آموزی است که به‌جای نشستن پشت نیمکت درس و مدرسه راهی زندان و شکنجه‌گاه شده و در زمستان سال۶۰ اعدام شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۱۱, شنبه

مجاهد شهید غلامرضا داوری


مشخصات مجاهد شهید غلامرضا داوری

محل تولد: زنجان
سن: ۲۹
تحصیلات: ليسانس
محل شهادت: زنجان
تاریخ شهادت: مهر ۱۳۶۷

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید علی ارفعی


مشخصات مجاهد شهید علی ارفعی

محل تولد: اردبیل
سن: ۳۰
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

علی ارفعی در سال۵۸ با مجاهدین آشنا شد و فعالیت خود را با انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین در ایتالیا شروع کرد. در سال۶۴ به منطقه اعزام شد و در چندین رشته عملیات نظامی شرکت کرد.
در فروغ جاویدان فرماندهی یک دسته رزمی را به عهده داشت. در این نبرد حماسی قهرمانانه جنگید و در اوج شرف و افتخار به شهادت رسید.
«...خطاب به خمینی و دارودسته پلیدش می گویم که ای بیشرفان تاریخ، خونهایی که به ناحق بر زمین ریخته شده هرگز خشک نخواهد گردید بلکه هر جویبار آن تبدیل به رود و هر رود آن تبدیل به اقیانوسی از خشم خلق خواهد شد و شما را در تمامی ابعاد تاریخی، سیاسی، ایدئولوژیک غرق خواهد نمود. روزی نیز فرا خواهد رسید که خلق سرمست از پیروزی حق علیه باطل، به تمامی این فداکاریها پی خواهد برد و متوجه خواهد شد که مجاهدین چه ارزشهایی را زنده نگهداشتند و زنده نمودند... تا یک مجاهد خلق زنده است زندگی راحت را بر شما حرام خواهد کرد. بنابراین من در این جا به عنوان یکی از هزاران هوادار مجاهدین خلق ایران به تمامی خونهای به ناحق ریخته شده میلیشیاهای مجاهد خلق، به بدنهای له شده در زیر شکنجه دژخیمان و با تعظیم و تکریم به ارواح پرفتوح تمامی شهیدان مجاهد قسم می خورم که تا جان در بدن دارم علیه شما ای دژخیمان و روبه‌صفتان زمان خواهم جنگید و هرگز اجازه نخواهم داد که ارزشهای پاک و والای مجاهدین زیر سم ستوران شما له و نابود شود..». وصيت نامه

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید