۱۳۹۸ آبان ۱۱, شنبه

مجاهد شهید حمید احرار


مشخصات مجاهد شهید حمید احرار
محل تولد: اروميه
شغل: سرمهندس الکترونيک
سن: 45
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1378

«نارنجکی هستم که ضامن ‌آن‌ را ‌کشیده‌اید، 
پرتاب کنید تا کاخ ظلم خمینیان را بر سرشان خراب کنم»

مجاهد شهید حمید احرار در سال ۱۳۳۳ در ارومیه متولد شد. دیپلمش را در تهران گرفت و در دانشکده علم و صنعت تحصیلات دانشگاهیش را در رشته مهندسی الکترونیک به‌پایان برد.
از بدو ورود به ‌دانشگاه‌ در سال ۱۳۵۲، تحت‌تأثیر جنبش انقلابی مسلحانه قرار گرفت و عشق به ‌راه و آرمان مجاهدین در ضمیرش جوانه زد. در سالهای اختناق شاهنشاهی، زندگینامه شهیدان و بنیانگذاران مجاهدین روح و روان او را صیقل می‌داد و هرچه بیشتر با انقلاب و رهایی دمساز می‌کرد. همراه با دانشجویان هوادار سازمان در سمت‌و‌سو دادن حرکتهای اعتراضی دانشجویی در جهت حمایت از جنبش مسلحانه فعالیت می‌کرد. نقطه اوج فعالیتهای او در سالهای ۵۶ و ۵۷ در انقلاب ضدسلطنتی گره خورد. اما این خود کلید راهگشایی بود تا او را هرچه بیشتر با مجاهدین پیوند زند و به ‌سازمان مجاهدین وصل کند.‌
پس از پیروزی انقلاب به ‌آرزوی خود رسید و توانست در ارتباط مستقیم با سازمان قرار گیرد، ابتدا در انجمن دانشجویان مسلمان ‌هوادار مجاهدین‌ -علم‌وصنعت- مشغول فعالیت شد و بعد در انجمن معلمین تهران به ‌کار خود ادامه داد. چندی بعد به‌صورت حرفه‌یی به ‌فعالیت پرداخت و همراه با تیمهای میلیشیای دانشجویی در صحنه‌های مختلف افشاگری علیه ارتجاع به ‌فعالیت پرداخت. روزها در دکه‌های میلیشیا، در خیابانها و گذرگاهها با پخش اطلاعیه و نشریه، پیک انقلاب بود و پیام مجاهدین خلق را به ‌میان توده‌های مردم می‌برد.
یکی‌ دیگر از مسئولیتهای او در همین دوران، حفاظت از تیمهای میلیشیا و فعالیتهای تبلیغی آنها در برابر یورش چماقداران خمینی بود یا در میتینگها و تظاهرات مجاهدین به‌عنوان حلقه‌یی از سپر دفاعی این میتینگها، با اراذل و اوباش ارتجاع درگیر می‌شد.‌
با آغاز مبارزه مسلحانه، ارتباط حمید با سازمان قطع شد و یک‌چند نیز در زندان و اسارت گذراند. در سال ۶۲ ‌با خارج شدن از حاکمیت رژیم خمینی، بار دیگر به‌ سازمان وصل شد و در ارتباط با تشکیلات مجاهدین در سوئد و سپس فرانسه به ‌فعالیت پرداخت. جریان انقلاب ایدئولوژیک سال ۱۳۶۴‌، آهنگ مجاهدت و انقلاب را در او سرعت بخشید. در همان روزها بود که حمید در نامه‌اش چنین نوشت:
«اینک من نیز خود را مسافری از مسافران این قطار و این مسیر پر‌پیچ‌وخم می‌دانم و از خدا می‌خواهم که لیاقت و شایستگی ‌آن ‌را‌ داشته باشم و بتوانم شکر این نعمت (رهبری) را به‌جای آورم». ‌و سپس در بیان تغییر و انگیزشهای خود از انقلاب ایدئولوژیکی مجاهدین نوشت: «من نارنجکی هستم که شما ضامن ‌آن‌را‌ کشیده‌اید، فقط کافی است پرتاب کنید تا کاخ ظلم خمینی و خمینیان را بر سرش خراب کنم»... .
حمید در زمستان سال ۶۴ به‌دنبال درخواستهای مکرر خودش راهی منطقه مرزی شد تا در صف مقدم نبرد علیه دشمن شرکت کند.
در سالهای ۶۸ و ۶۹ در موضع فرمانده دسته تانک و فرمانده گروهان پدافند کار می‌کرد و در چندین مأموریت رزمی ارتش آزادیبخش شرکت داشت. او درعین حال به‌خاطر تخصص بالایش در رشته الکترونیک،‌ از مسؤلان رشته برق و سررشته‌دار‌ی ارتش آزادیبخش به‌شمار می‌رفت.
مجاهد قهرمان حمید احرار چهره‌یی آشنا و صمیمی برای همه مجاهدین و رزمندگان ارتش بود. غالب رزمندگان، مجاهدی خستگی‌ناپذیر و سخت‌کوش را به‌یاد می‌آورند که همواره آرام و متواضع در پشت صحنه همه برنامه‌های بزرگ و گردهماییهای ارتش با تلاش و جدیت به ‌پشتیبانی فنی مشغول بود.
یکی از همرزمانش می‌نویسد: «حمید در گرمای طاقت‌فرسا و در زیر آفتاب، یک‌دم از کار و مسئولیت باز نمی‌ایستاد. چند ‌بار اتفاق افتاد که در جریان راه‌اندازی برق قرارگاه حبیب، ساعتهای متمادی در گرمای طاقت‌فرسای آن ‌منطقه آن‌قدر به ‌کار خود ادامه داد که از حال رفت، اما تا مسأله و مشکل را حل نمی‌کرد، کارش را تعطیل نمی‌کرد. تصویری که از حمید در ذهن همه هست، عنصری سخت‌کوش و پرتلاش است که همیشه با روی گشاده آماده انجام سخت‌ترین کارها بود»... .
مجاهد قهرمان حمید احرار، عنصری به‌غایت مسئول و دلسوز بود و به‌خصوص در راه‌اندازی قرارگاهها و به‌هنگام مأموریتهای سخت، از جان مایه می‌گذاشت. یکی از فرماندهان و مسئولان حمید در این‌باره می‌گوید: «هر وقت مشکل و تضادی با او مطرح می‌شد، با‌ روی باز به ‌استقبال آن می‌رفت و برایش فرقی نمی‌کرد که این کار برای کی و برای چیست. آن‌چه برای او اهمیت داشت، راه‌افتادن کار بود. وقتی با او کار می‌کردی، می‌دانستی که کار نشد ندارد، امکان نداشت که کاری را به‌خاطر برخورد با تضادها و مشکلات، نیمه‌کاره رها کند، آن‌قدر تلاش می‌کرد تا به‌ هر ترتیبی که بود، راهی بیابد و کار را به ‌سرانجام برساند».
حمید از عواطف انقلابی عمیقی نسبت به ‌همرزمانش برخوردار بود، در یکی از یادداشتهایش نوشته بود: «این روزها بهترین روزهای زندگی من است. به‌ همه برادران و خواهرانم عشق می‌ورزم، خوب می‌دانم که کار زیاد‌ی دارم و باید بدوم، به‌ خودم می‌بالم و سرافرازم که خشتی از انقلاب مریم هستم»... .
یاد این مجاهد قهرمان گرامی و راهش پررهرو باد‌ .

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر