۱۳۹۷ آذر ۱۱, یکشنبه

مجاهد شهید سیدحسین معصومی


مشخصات مجاهد شهید سیدحسین (کمال) معصومی 
محل تولد: تبريز
تحصیلات: متوسطه 
سن: 18
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

با خوشه هاي ياس آمده بودي
تأييد حضورت كس را باري به شانه نمي نهاد
بلور سرانگشتانت كه ده هِلالَك ماه بود
در معرض خورشيد از حكايت مردي ميگفت
كه صفاي مكاشفه بود
و هراس بيشه غربت را
هجا به هجا دريافته بود (شاملو– از مجموعه در آستانه– در آستانه 2)

هراس بيشة غربت رو هجا به هجا دريافته بود و به سوي زدودن اين هراس گام برميداشت. روياش روزي بود كه با خوشه هاي ياس خوشبختي به ديدار دلهاي  زخمي مردم بره و بهشون نويد پيروزي و آزادي رو بده. از فرزندان سردار و سالار ملي بود و خون حنيف توي رگهاش مي جوشيد. 

سيد حسين  معصومي در ديماه 1342 در يك خانوادة نسبتاً فقير در تبريز متولد شد. چند سالي نگذشته بود كه همراه خانواده اش از تبريز به شيراز رفتند و خانه اي در جنوبي ترين قسمت شهر اجاره كردند. رنج و مصيبت مردم اين مناطق محروم حسين رو به اين فكر انداخت كه علت و ريشة اين ظلم و جور چيه؟ هرجا رو كه نگاه ميكرد با صحنه هايي روبه رو ميشد كه قلبش رو به درد مي آورد و اين درد رفته رفته، به كينه يي انقلابي و به عزمي براي مبارزه با ديكتاتوري شاه تبديل شد. 

قله يي فتح شد. اما چه زود پيروزي را دزد بزرگ ربود و قله پيروزي را در دجاليت و شقاوت به باروي اسارت خلقي براي به تسليم كشاندنشان تبديل كرد. همتي به فراخي يك تاريخ دجاليت و دين فروشي و به استواري يك تاريخ فدا براي آزادي لازم بود تا دزد سفاك و منفورترين ديكتاتوري عالم و دنبالچه هايش را به زير كشد. نسلِ انقلاب دموكراتيك بايد براي آزادي خلقش با فدايي درخورِ قطعيتِ پيروزي، پا در راه ميگذاشت و دشواري رو برميگزيد و حسين معصومي نيز از اين نسل بود.

یادداشتی از شهید:  «من بخاطر آرمانهاي توحيدي مجاهدين به سازمان مجاهدين خلق پيوستم و در راه اين آرمانهاي توحيدي جان خود را خواهم داد.»

در يكي فرياد زيستن
پرواز عصياني فواره يي كه خلاصي اش از خاك نيست
و رهايي را تجربه اي ميكند
و شكوه مردن در فواره فريادي
زمينك ديوانه آسا با خويش ميكشد 
تا باروري را دستمايه اي كند
كه شهيدان و عاصيان يارانند
كه بارآوري را بارانند
بارآورانند
فريادي شو تا باران
وگرنه مرداران. (شاملو– از مجموعه ابراهيم در آتش بنام ”تمثيل”- ابراهيم 31)

خاطره يي از مجاهد شهيد سيدحسين معصومي
حسين دو تا خصوصيت برجسته داشت. يكي صداقت بي اندازه اش بود كه باعث جلب اعتماد ديگران و ايجاد صميميت ميشد، يكي هم ساده زيستي اش بود. در 3 ماهي كه باهاش بودم فقط از يه پيرهن استفاده ميكرد. شبها اونو مي شست و روزها ميپوشيد. چرا كه همة پول و امكاناتي كه داشت رو در راه مبارزه اش گذاشته بود. حتي پول كمي هم كه به عنوان هفتگي از خانواده اش ميگرفت رو به سازمان كمك ميكرد. هيچ وقت چيزي براي خودش نميخواست.

رژيم از هيچ دنائتي فروگذار نكرد. توطئه و چماقداري! و اين صحنة نبردي ديگر براي ميليشياي مجاهد خلق بود. ايستادن در برابر امواج وحشيگري و شكستن توطئه ها، براي افشاي چهرة فريبكارانة پير جماران! 
استواري و مقاومت حسين در برابر اوباش و چماقداراي خميني معروف بود. وقتي ايادي رژيم، با ژ-3 و چماق و باتون و سنگ حمله ور ميشدند، مثل كوه مي ايستاد و يك قدم هم عقب نمي نشست.
حسين معصومي، شبانه روز براي شناساندن كانديداي نسلِ انقلاب، مسعود رجوي، تلاش كرد. در اين گيرودار بود كه دستگير شد و به زندان افتاد.
توي زندان بازجوها همة تلاششون اين بود كه حسين رو از ادامة اين راه منصرف كنن. مثل همة مرتجعين خودشون رو نمايندة اسلام ميدونستند. شنيدم كه بهش گفته بودند: «به اسلام برگرد!» اما حسين قاطعانه بهشون جواب داد:
من در اين راه آگاهانه پا گذاشته ام. ما براي پول و مقام مبارزه نميكنيم. آيا شما فكر ميكنيد هميشه بر مسند قدرت خواهيد ماند؟! فكر ميكنيد تا كي خورشيد پشت ابرها خواهد ماند؟! و تا كي مرتجعين ميتوانند به عوامفريبي ادامه دهند؟! 

خاطره اي از همكلاسيِ مجاهد شهيدسيدحسين معصومي
حسين توي دبيرستان هم آروم و قرار نداشت. براي او دبيرستان سنگر جديدي براي مبارزه با ارتجاع خميني بود. چندين بار به اخراج از مدرسه تهديدش كردند امّا گوشش به اين حرفها بدهكار نبود. تا اينكه بالاخره مدير دبيرستان اخراجش كرد. همه فكرميكردند حسين حداقل يه مدت كنار ميكشه؛ اما ديديم كه نه تنها فعاليتهاشو كم نكرد، بلكه سراغ بچه هاي محل رفت و ذره يي عقب نكشيد. حسين خودش رو در برابر مبارزه، مردم و شهدا خيلي مسئول مي دونست و هميشه ميگفت:
«هرگز نبايد گذاشت خون نسرين رستميها، ذاكريها و هزاران شهيد گلگون كفن خلق پايمال شود. ما بايد راه آنها را تا به آخر ادامه دهيم و يك آن از فكر مبارزه غافل نباشيم.»

حسين در روز 30خرداد 60 به عهدش با شهداي راهِ آزادي، نسرينها و ذاكريها وفا كرد. روزي كه با فداي خون دهها ميليشياي خونين بال زمانش رسيده بود. آخرين اتمام حجت تاريخي با خميني و رژيم مرتجعش!

تظاهرات نيم ميليوني مردم تهران-30 خرداد1360  
خميني صراحتاً دستور تيراندازي به مردم  بيدفاع را داد.  
مجاهد قهرمان سيد حسين معصومي در روز 30خرداد 60 هدف گلوله هاي پاسداران خميني قرارگرفت و به شهادت رسيد.

فرازي از وصيتنامة مجاهد شهيد سيد حسين معصومي- 23 خرداد 60
«به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران و به نام شهيدان خلق كه در راه آزادي خلقهاي تحت ستم جهان جان دادند و به اميد پيروزي خلق… من سيد حسين معصومي، فرزند سيد محمود به شمارة شناسنامة 614 صادره از تبريز، با آگاهي كمال و با ديدي وسيع كه از سازمان مجاهدين خلق ايران دارم، تنها و تنها او را و ايدئولوژي او را پذيرا شدم و با جان و دل در راه آرمانهاي به حق سازمان مجاهدين خلق ايران قدم گذاشتم. به اميد نابودي ارتجاع… درود بر سازمان مجاهدين خلق ايران. مرگ بر ارتجاع.»

در نقاط عطف يك تاريخ ودر خطيرترين تصميمهاي بيفرصت
ما از يقيني مي آييم كه سوگندش به نام آزادي ممهورست
و ايمانش از جنس پولادست
تا گرمابخشترين عشق را به ميهماني قلبهاي فرزندان اين ميهن ببريم.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر