۱۳۹۷ آذر ۲۲, پنجشنبه

مجاهدین شهید محمود، مرتضي و حسن جعفرزاده مرندي


مشخصات مجاهد شهید محمود جعفرزاده مرندی
محل تولد: خوی
تحصیلات: دانشجو
سن: 34
محل شهادت: ارومیه
تاریخ شهادت: 1367


مشخصات مجاهد شهید حسن جعفرزاده مرندی
محل تولد: خوی
تحصیلات: دانشجوي مهندسي
سن: 30
محل شهادت: خوی
تاریخ شهادت: 1360


مشخصات مجاهد شهید مرتضی جعفرزاده مرندی
محل تولد: خوی
شغل: مهندي الکترونيک
سن: 32
تحصیلات: -
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

جويباران روانند؛ جويباران راهي رودهايند، و رودها راهيِ درياها، نهايت تمامي نيروها پيوستن است پيوستن به اصل روشن خورشيد و ريختن به شعورِ نور

بعد از انقلاب57 با شناخت آرمانهاي رهاييبخش سازمان مجاهدين بود كه پي به طينت ضدبشري رژيم خميني بردم. خودم رو يافتم و تونستم آگاهانه راه انقلاب رو انتخاب كنم. اولين جرقه هاي آگاهي در ذهنم وقتي زده شد كه براي ادامة تحصيل به تركيه رفته بودم. در اونجا بود كه با اونها آشنا شدم. يادمه اولين باري كه به خونه شون رفتم، اونقدر من رو تحت تأثير قرار دادند كه بي اختيار شيفتة منشِ اونها شده بودم. انگار سالها بود باهاشون بودم. اصلاً احساس بيگانگي نميكردم. معني عشق و عاطفه و يكرنگي و برادري رو تازه ميفهميدم. حسن، محمود و مرتضي، حالا سالهاست كه به جاودانه فروغهاي آزادي پيوستند؛ كساني كه آغازي شدند براي آشنايي و انتخاب من براي مبارزه در راهِ آزادي. يادشون بخير! 

مبارزه انسان را آبديده ميكند! به ياد سه برادر مجاهد حسن، محمود و مرتضي جعفرزاده مرندي
حسن جعفرزاده مرندي از زندانيان سياسي دوران شاه بود.كانديداي سازمان مجاهدين براي اولين دورة انتخابات مجلس شورا از شهرستان خوي كه در 18آذر سال 60 توسط دژخيمان خميني جلاد در زندان خوي تيرباران شد.

جان فداي خلق ايران
كردم آخرصبحگاهان
تاكه گردد لاله زاران
خاك ايران از شهيدان

فرازي از زندگينامة مجاهد شهيد محمود جعفرزاده مرندي
محمود جعفرزاده مرندي در سال 1333 در خانواده اي محروم در خوي متولد شد. او كه در ميان توده هاي زحمتكش آذربايجان رشد كرده بود، پس از طي دوران ابتدائي و متوسطه، به سرعت در فضاي سياسي و مبارزات انقلابي قرار گرفت و توسط برادرش حسن با عقيده و خط مشي مجاهدين آشنا شد. محمود در جريان قيام و مبارزات مردمي سال 57 نقشي فعال داشت و پس از پيروزي انقلاب، رابطة فعالتري با ارگانهاي سازمان در خوي برقرار كرد. او در سال 58 براي ادامة تحصيل به تركيه رفت و در دانشگاه ترابوزان در رشتة الكترونيك و مخابرات ثبت نام كرد و ضمن فعاليت سياسي در انجمن دانشجويان مسلمان تركيه، دوره ليسانس الكترونيك و مخابرات را به پايان رساند. 

محمود ورزشكار بود. با قدي متوسط و هيكلي قوي كه حاكي از تحرك و چابكي او بود. در اكثر رشته هاي ورزشي خصوصاً واليبال استعداد خاصي داشت و هميشه گل تيمشون بود. براي كمك مالي به سازمان كارگري ميكرد. به همين دليل با آشنايي با دردها و محروميت مردم از نزديك پيوند خاص و عميقي با اونها پيدا كرد و از طرف ديگه كينه اش به باعثان و بانيان اين مصيبتها بيشتر و بيشتر شد. محمود شور و نشاط عجيبي داشت. يه لحظه آروم و قرار نداشت. اين ويژگي  محمود از او چهره يي بيادموندني در نظرم بجاي گذاشته. مجاهدي كه همة زندگيش رو وقف آزادي مردمش كرد.

سر دار و دشنه گر، نعره كشيم از جگر
نيست دراين جهان مگر، بهر تو هاي و هوي ما 

 «در اين شرايط، اول بايستي اين ديكتاتوري ضدبشري را سرنگون كرد و بعد از آن هست كه درس خواندن معناي دقيق خودش را كه همانا خدمت به خدا و خلق است، پيدا ميكند.»

با همين منطق بود كه محمود در روزهاي پرالتهاب انقلاب ضدسلطنتي، دانشگاه رو رها كرد و با شوري وصف ناشدني به صفوف قيامِ مردم پيوست. ولي متأسفانه خميني، اين ديو سياهي كه از تاريك خانة تاريخ قرون وسطي بيرون آمد، مكّارانه بر موج قيام مردم سوار شد تا تسمه از گردة محرومان در ابعادي شگفت انگيز بكشد. همين عشق به خلق و انقلاب بود كه محمود بار ديگه در صفوف مبارزان جاي گرفت و خودش رو براي رزمي ديگه آماده كرد. او هميشه خواستار اعزام به منطقة مرزي و جنگيدن با دشمن ترين دشمنان خلق بود. 

دست نوشته اي از مجاهد شهيد محمود جعفرزادة مرندي
«در ارتباط نزديكتر قرار گرفتن با سازمان، براي من يك افتخار بزرگ محسوب ميشود. تمام سعي و كوشش خودم را در اين راه خواهم كرد و اميدوارم از پس مسائل و مسئوليتهايي كه به من محوّل خواهد شد برآيم. اين راه را آگاهانه و با علم بر سختي راه مبارزه، راه خدا و خلق، راه سازمان مجاهدين خلق را انتخاب ميكنم و اميدوارم كه در اين راه ثابت قدم باشم تا بتوانم دين خود را به خدا و خلقم ادا كنم.»  

بعد از 30خرداد 60 و آغاز مرحلة نوين فعاليتهاي دانشجويان هوادار سازمان مجاهدين در خارج از كشور، هم پا با مقاومت خونين و سراسري داخل كشور، محمود به اصرار خودش در بهمن 62 به منطقة كردستان اعزام شد.

«اميدوارم كه در عمل بتوانم آنطور كه سازمان ميخواهد كار بكنم. الزامات اين كار هم هر چه باشد (حتي شهادت) ميپذيرم. من ميدانم كه گذراندن اين پروسه براي من ضروريست و بايستي اين مقطع را بگذرانم. انشاءالله سازمان هم كمك كند كه به آنچه آرزويم هست برسم. انسان حين مبارزه آبديده ميشود. 

مجاهد شهید مرتضی جعفرزاده مرندی: «در حال حاضر تحصيل در خارج كشور را جز گوشه نشيني نميدانم!» 

اين جملة مرتضي رو هيچوقت از ياد نميبرم. او كه آرام نميگرفت و دلش نميخواست از گوشه نشيناني باشد كه ظلم را ديده اما به وظايف انقلابي خويش قيام نميكنند. مرتضي نيز عزمِ پيوستن به اصل روشن خورشيد داشت.

فرازي از نامة مرتضي جعفرزاده‌مرندي جهت درخواست پيوستن به صفوف مقدم نبرد
«در آغاز دوران دبيرستان در زمان شاه، از طريق برادرم مجاهد شهيد حسن جعفرزاده‌مرندي با مسائل سياسي آشنا شدم و بعدها از طريق خود او آرمان‌ مجاهدين را بيشتر شناختم. بعد براي تحصيل به تركيه رفتم و با مطالعة كتب و ديگر نشريه‌هاي سازمان، هر‌چه بيشتر با ايدئولوژي و استراتژي سازمان آشنا شدم…حال كه وطن دربند و ‌زنجير خود را چنين آماج فتنه و جنايتهاي خميني خون‌آشام مي‌بينم ديگر تحصيل در خارج را هرچند هم مفيد فايدة مردم باشد، در حال حاضر جز وسيله‌يي براي گوشه‌نشيني نمي‌دانم و در همين‌جا كمال آمادگي جسمي و روحي خود را براي رفتن به منطقه اعلام مي‌دارم. تا آخرين قطرةخونم از آرمان و اعتقادات خود و سازمانم دفاع مي‌كنم تا دينم را به خلق قهرمانم ادا كرده باشم…». 

روز 9خرداد 63! تهاجم وحشيانة مزدوران خميني به منطقة سقز. در جريان اين نبرد پيشمرگان مجاهد خلق جانانه به مقاومت برخاستند. روستاي “هِرميدول” به محاصرة مزدوران خميني درآمد.
محمود اونموقع در سقز بود. در جريان اون درگيري از پشت تيري به محمود خورد و نارنجكي در جلوي او منفجر شد. او در حاليكه به سختي مجروح و غرقِ در خون بود به اسارت دشمن دراومد. و اين براي محمود آزمايش ديگه يي در مسير پرفراز و نشيب مبارزه عليه رژيم جنايتكار خميني بود! 
محمود كه گْردي دلاور در رزم با دژخيم بود، حال در زندان و زير شكنجه هاي دژخيم، چشمه هاي ديگرِ عزمِ جزمِ مجاهد خلق را از خود نشان داد و چه خوب توانست سازش ناپذيري حق با باطل را به نمايش بگذارد و چه شكوهمند توانست از اين امتحان سرفراز بيرون آيد.
لبان محمود هرگز از هم باز نشد. براي دستيابي به اطلاعات، او را زير وحشيانه ترين شكنجه ها بردند. پاهاش فلج شدند و از كار افتاده بودند. محمود اونقدر ضعيف شده بود كه قابل شناسايي نبود. از 63 تا 67 شكنجه و زندان رو صبورانه تحمل كرد و سرانجام در قتل عام سال 67 با سي هزار سرخ گلِ ديگه سرود فتح و پيروزي سرداد و از دارِ فاني پركشيد.

بشنو اين آخرين سخن را
كن زنده قصه كهن را
بردارازجا سلاح من را
آتش زن كاخ ظالمان
پيشه بنما راه من را
تا رها سازي وطن را
هان بياد آور تو هر دم
مردم خونين كفن را

براي هر انسان در اين دنيا آزمايشي وجود دارد. سوالات امتحاني زندگي هر كس با ديگري فرق ميكند. و حال براي دو برادر، يكي در سياهچالهاي دژخيم و ديگري در رزم رودررو و بي امان با دشمن، دو آزمايش متفاوت فراهم ميشود. آزمايشي كه در آن هر يك بايد با گوهر انساني خويش به آن پاسخ صحيح را بدهند. مرتضي، برادر كوچكتر نيز در صحنة رزم فروغ جاويدان چنين كرد؛ و از آزمايشِ زندگي خود سرفرازانه عبور كرد و به شهادت رسيد.

فرازي از وصيت‌نامة مجاهد شهيد مرتضي جعفرزاده مرندي
«…‌‌با ايماني به استواري كوه و با عشقي شورانگيز در اين راه گام نهاده‌ام و تا آخرين نفس و آخرين قطرة خونم را فدا خواهم كرد. البته حاضر بودم صدها‌ بار زنده مي‌شدم و صدها ‌بار خودم را در اين راه فدا مي‌كردم.»

جويباران روانند؛ جويباران راهي رودهايند، و رودها راهيِ درياها
نهايت تمامي نيروها پيوستن است
پيوستن به اصل روشن خورشيد
و ريختن به شعورِ نور

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر