۱۳۹۶ مرداد ۲۲, یکشنبه

مجاهد شهید پروین امیری


مشخصات مجاهد شهید پروین امیری
محل تولد: كرمانشاه
شغل - 
تحصيل: -
سن: 27
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367

به یاد مجاهد شهید پروین امیری
فروتن،آرام و با وقار
خاطرات یکی از زنان مجاهد از مجاهد شهید پروین امیری پروین از جمله مجاهدینی بود که در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه زندانی بود. سال 1364از زندان آزاد شد و برای ادامه تحصیل به مدرسه دخترانه شریعتی آمد؛ جایی که من نیز در آنجا درس می‌خواندم. رشته‌اش ریاضی بود. در بدو ورود از رفتار و سکناتش دریافتم که او یک مجاهد است. وقتی کدی به او دادم متوجه شد که من هم هوادار هستم و از همانجا با من رابطه برقرار کرد.
به من گفت: «برای عادیسازی به کلاس آمده‌ام و می‌خواهم در اصرع وقت به منطقه نزد سازمان بروم. او مصرانه این موضوع را پیگیری می‌کرد و سرانجام در جریان این پیگیری لو رفت و دوباره به فاصله کوتاهی بعد از آزادیش دستگیر و در سال 1367در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی به دست دژخیمان به‌شهادت رسید. به یاد دارم، پروین روزی که وارد کلاس ما شد قد تقریبا بلندی داشت با صورتی سفید، آرام و متین. اصلاً اثری از «زن» به‌معنی رایج استثماری یعنی ضعیفه و درجه دوم بودن در او نبود از همان ابتدا که وارد کلاس شد جذب شخصیت با وقار او شدم، بسیار خاکی و فروتن بود.
یکی از همکلاسی‌های من به اسم پری، تا او را دید به من گفت: «او جزو کسانی است که تو خیلی دوست داری با آنها رابطه برقرار کنی». بعد بلافاصله شروع به آشنایی و صحبت با او کردیم. شخصیت پروین خیلی جذاب بود و از او متانت و وقار ساطع می‌شد، آن‌قدر که من پس از سالیان هنوز به او فکر می‌کنم و همیشه چهره و شخصیت جذاب و متین او جلوی چشمم است. همیشه می‌گویم او چقدر حامل ارزش‌های مجاهدین بود و چقدر دنیای مادی برایش اهمیت نداشت. یکی از معلمان تربیت دینی که پروین را می‌شناخت، درصدد شکنجه روحی پروین بود و همیشه سعی می‌کرد او را تحقیر کند ولی هر بار با کوبنده‌ترین پاسخ‌های پروین بور و کور می‌شد.
همه هم‌کلاسی‌ها او را دوست داشتند، اگر همه در دل می‌دانستند نزدیکی به او میتواند برایشان گران تمام شود. یکی با دو بار هم به خانه ما آمد و گفت: «ریاضی ام ضعیف شده آمده‌ام که با تو درس بخوانم». البته هم من و هم او قصد دیگری داشتیم و می‌خواستیم برای ادامه فعالیت‌هایمان برنامه‌ریزی کنیم. من راغب بودم از او بیشتر بپرسم چون تازه با هم آشنا بودیم لازم بود ابتدا به هم اعتماد کنیم. او همواره از شقاوتهایی که در زندان دیده بود صحبت کرد. متأسفانه در همان ابتدای آشنایی ما با هم، او دستگیر شد و من از داشتن چنین همرزمی در آن روزها محروم شدم. از آنهایی که به ملاقات زندانیان می‌رفتند پیگیر اطلاعاتی از او بودم تا هنگامی که خبر شهادتش را شنیدم.

روحش شاد و یادش گرامی باد...

مریم رجوی: پارلمانها، احزاب سیاسی، سازمانهای مدافع حقوق‌بشر، رهبران مذهبی و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی در کشورهای مختلف را فرا می‌خوانم که برای همبستگی با مردم ایران، قتل‌عام زندانیان سیاسی ایران را قاطعانه محکوم کرده و از دولتهای خود بخواهند ادامه روابط سیاسی و تجاری با استبداد مذهبی را به توقف اعدام و شکنجه در ایران مشروط کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر