۱۳۹۶ مرداد ۲۷, جمعه

مزار شهیدان دهه شصت در همدان نمونه‌ای از تسلیم‌ناپذیری آنان و گوشه‌ای از جنایت حکومت آدمکش آخوندی

همدان از شهرهايي است كه در نبرد براي آزادي و عليه ارتجاع حاكم بسيار فعال بوده است. در همين راستا حاكمان ضدشرع و مزدوران رنگارنگ ارتجاع با قساوت شگفت انگيزي در زندانهاي اين شهر به شكنجه و اعدام مجاهدين و مبارزان راه آزادي پرداخته اند. 

مردم ايران بي ترديد هرگز نه اعدام مادر مجاهد پروين مستوفي را با داشتن سه فرزند و در حالي كه باردار بود فراموش مي كنند و نه دانش آموز قهرمان مهناز(مهتاب) صحراكار را در آبان ماه 1362 بعد از تجاوز در زندان همدان به دار آويخته شد از ياد خواهند برد. 


همچنين تاريخ مبارزه براي آزادي اين ميهن همواره از قهرماني به نام «روح الله ناظمي» ياد خواهد كرد كه در برابر دژخيمان مجاهدوار ايستاد و از آرمان آزادي خلق دفاع كرد. در گزارشي پيرامون اين قهرمان مجاهد آمده است:«روح الله را پس از دستگيري در همدان به زندان ديزل آباد كرمانشاه منتقل كردند. در آنجا دو ماه زيرشكنجه بود. يكبار روي تخت شكنجه، حاكم شرع از او پرسيد: "چرا به اين راه قدم گذاشته اي؟" گفت: "براي اينكه ديگر كسي به جرم كتاب خواندن شلاق نخورد، براي اين كه بچه هاي مردم از سرما و گرسنگي نميرند، براي اين كه شما اراذل و اوباش شرتان را از سر مردم كم كنيد". حاكم شرع دستور تقتيل (به قتل رساندن با شكنجه) او را داد. شكنجه شروع شد. ابتدا تمام بدنش را با آتش سيگار سوزاندند، سپس آرنج چپش را با چكش شكستند و هنگامي كه بازهم تسليم نشد، با بيرحمي تمام چشم چپش را از حدقه بيرون آوردند. پيكر شكنجه شده روح الله در اين ايام بيشتر شبيه توده اي استخوان و پوست و گوشت متورم بود. سرانجام او را به جوخة تيرباران سپردند».


در آن سوي اين همه قهرماني و پايداري و اين همه قهرمان پاكباخته راه آزادي خلق قهرمان ايران هرگز قاتلان و شكنجه گراني همچون پرويز اسلامپور و ناصر جانعلي و مظاهري را از ياد نخواهد برد كه در حق مجاهدان راه آزادي از انجام هيچ گونه رذالت و دنائتي ابا نكردند. در يكي از گزارشهاي اين قبيل جنايات آمده است: «براي بارچهارم طي يك روز از اتاق بازجويي به شوفاژخانه برده شدم تا شكنجه شوم. شكنجه گر "پرويز اسلاميان" بود كه همراه با يك فرد ريشو كه از بازجويان خرم آباد بود، شلاق مي زد و مدام مي گفت: "ناراحت نباش، اينجا نمي خواهد هيچ حرفي بزني. اينجا فقط شلاق بخور، وقتي كه تعزير تمام شد، مي تواني بروي اتاق بازجويي درد دلهايت را بنويسي". حدود 10دقيقة بعد، زن جواني را، درحالي كه صورتش متورم شده بود، بدون كفش و جوراب به داخل زيرزمين آوردند. او را به تخت چوبي كنار من بستند. بالاي سر او عكسهايي متعلق به دوكودك 2 و 3ساله را نصب كردند. بازجويي به نام "ناصر جانعلي" درحال شلاق زدن زن نعره مي زد: "خوب به بچه هايت نگاه كن، نمي خواهي آنها را ببيني؟" و چون سكوت زن را ديد، گفت: "حرف نزني آنها را مي آوريم جلو چشمت اين قدر مي زنيم تا سقط بشوند" و اين بار با خشم بيشتري شلاقش را برروي شكم زن فرود آورد. زيرزمين از صداي فرياد زن به لرزه درآمد. يكي از شكنجه گران ديگر به نام "مظاهري" رفت بالاي تخت و روي سينة او نشست. پارچة كثيفي را در دهان او فروبرد و همان طور كه روي سينه اش نشسته بود، فرياد زد: "حالا داد بزن". وقتي به اتاق بازجويي برگشتم پرويز اسلاميان گفت: "...اين عين فرمان 8ماده اي امام است... خودشان در مورد تعزير دستورات لازم را موبه مو صادر كرده اند و گفته اند اين نوع تعزيرات كاملاً جايز است"».

همدان يكي از نمونه شهرهايي است كه در آن حاكمان ضد شرع در اعمال شقاوت آميزترين كارها از ديگر دژخيمان گوي سبقت ربوده اند. براي روشن شدن اين ميزان درنده خويي قسمتي از گزارش يكي از كساني كه مستقيما با يك غسال گورستان در همدان صحبت كرده و حرفهاي اين غسال را عينا نقل كرده است مي آوريم. او در تعريف خاطرات خود گفته است: «شب به خانه رفته بودم. نيمه هاي شب در خانه ام را زدند. پاسداران با دو ماشين به سراغم آمده بودند. گفتند بايد با آنها بروم و مرده اي را بشويم. تعجب كردم كه چه عجله اي در كار است؟ به ناچار سوار شدم و به گورستان رفتم. از ماشين دوم دو دختر جوان را در حالي كه چادر به سر داشتند پياده كردند. پاسداران گفتند آب را گرم كنم. مشغول شدم. از پنجره ديدم پاسداران تقسيم شدند و هرتيم آنها يكي از دخترها را به نقطه ديگر برد. صداي فرياد دختران بلند شد. معلوم بود با آنها درگير هستند. بعد از مدتي صداي شعار دختر بلند شد: «سلام بر آزادي، درود بر مجاهدين» بعد صداي رگبارها بلند شد. و چند دقيقه بعد جسد هر دو دختر كشان كشان به غسالخانه آوردند. از ترس و نفرت تمام بدنم مي لرزيد. گفتند آنها را بشويم! گفتم بدنشان هنوز گرم است. گفتند معطل نكنم. موقعي كه مشغول شستن آنها بودم معلوم شد به آنها تجاوز كرده اند. بعد از اتمام كار مرا به خانه برگرداندند و تهديد كردند كه با كسي در اين مورد صحبت نكنم. من سردسته پاسداران را شناختم. نامش حميد اذكايي بود و خانواده اش صاحب حمام الوند همدان بودند». نويسنده اين گزارش اضافه كرده است كه عكسهاي چند خواهر مجاهد را كه دستگير شده بودند به غسال نشان داده است. غسال دو تن از خواهران مجاهد را شناسايي كرده است. نام آن دو شير زن قهرمان مژگان جمشيدي و بهجت حيدري بوده است». 


بيشتر شهيدان همدان را در گورستان باغ بهشت همدان كه در جاده همدان ـ ملاير واقع است دفن كرده اند. ذيلا برخي از تصاوير مزارهاي شهيدان اين شهر را ملاحظه مي كنيد:


معصومه ميرزايي از هواداران فعال سازمان بود.  او از نسل ميليشياهاي فعالي بود كه در سال 60 در همدان دستگير شد. بعد از تحمل شكنجه هاي بسيار به 5سال زندان محكوم شد. اما پس از اتمام دوران محكوميتش او را آزاد نكردند. سرانجام اين مجاهد قهرمان در تاريخ 31مرداد76 اعدام شد.


مجاهد سربه دار عباس خورشيدوش از كشتي گيران برجستة همدان بوده است.


مجاهد شهيد ارژنگ رمقي از هواداران شمالي سازمان كه در همدان به شهادت رسيده است.



مجاهد شهيد حسين رجبي بعد از چند سال زندان در اوين نهايتا به همدان منتقل و در آنجا به شهادت رسيد.



مجاهد شهيد پرويز گودرزي متولد 1334 در كرمانشاه، دبير ادبيات و از فعالان در دوران انقلاب ضد سلطنتي بود. او بعد از پيروزي انقلاب به مجاهدين پيوست. در فاصلة سالهاي 1357تا 1360 بارها در درگيريهاي خياباني مورد ضرب و شتم پاسداران و افراد حزب فاشيستي شيت كرمانشاه قرار گرفت. در 25 خرداد 60 توسط افراد اين حزب به شدت مجروح شد. آثار و جراحات شكنجه هاي او تا زمان شهادت بر بدن ديده مي شد. بعد از آزادي او به فعاليتهايش ادامه داد و عاقبت در تيرماه 62 در بخش جوكار از توابع همدان دستگير شد. هنگام دستگيري دست و پايش مورد اصابت چندين گلوله قرار گرفت و باهمان وضعيت به زير شكنجه برده شد. پرويز قهرمان در بيدادگاه رژيم  به 20 سال حبس محكوم شد. او در 13مرداد67 در همدان به همراه ديگر يارانش، از جمله مجاهدان قهرمان  ارژنگ رمقي، معصومه ميرزايي و زهرا شريفي تيرباران و به شهادت رسيد. 
زهرا شريفي از هواداران فعال سازمان در همدان بود. او از سال 1360 تا1365 در زندان به سر برد و پس از آزادي به قصد پيوستن به سازمان اقدام به خروج از كشور كرد كه دوباره دستگير شد و در مرداد67 به صف سربه داران راه آزادي پيوست.


سعيد دادسرشت بعد از گذراندن چندين سال محكوميت خود سرانجام در تابستان67به شهادت رسيد. مجاهد شهيد فاطمه دادسرشت خواهر سعيد بود. فاطمه در سال 60 دستگير شد. اين خواهر قهرمان در تمام دوران شكنجه و بازجويي خود نام و مشخصات خود را به عنوان «مجاهد خلق» به پاسداران مي داد و عاقبت در همان سال اعدام شد. 

مزار مجاهد شهيد سعيد دادسرشت


مزار مجاهد شهيد مجيد بخشي نظر


مزار مجاهد شهيد مصطفي ايزدي


مزار مجاهد شهيد هاشم صالحي


مزار مجاهد شهيد كامران شفيعي


مزار مجاهد شهيد بهزاد افصحي


توضيح: 
مجاهدين شهيد بهزاد افصحي، هاشم صالحي و كامران شفيعي در خرداد1363 در همدان تيرباران شدند و جسدشان به نهاوند منتقل گرديد و در آنجا دفن شده اند.

مجاهد شهيد منصور عسگري از اهالي اليگودرز استان لرستان بود. او در زمستان 60 در همدان دستگير و تا سال 67 در زندان به سر برد. در تابستان76 تنها يك ماه به پايان محكوميت او باقي مانده بود كه به همراه ديگر همرزمانش در همدان اعدام شد. منصور قهرمان در زمان شهادت دختري ٦ساله داشت .


مزار مجاهد شهيد شعبانعلي قلي‌پور



مریم رجوی: از عموم هموطنان می‌خواهم در کارزار ملی جمع‌آوری اطلاعات شهیدان، پیدا کردن مزارهای پنهان‌شده، و افشای آخوندها و جلادان دست‌اندرکار این جنایت، فعالانه مشارکت کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر